زلفش نافه ی تاتار تاریست
که هر تار از سر زلفش تتاریست
ز شامش صدشکن بر زنگبارست
ولی هرچین ز شامش زنگباریست
از آن دُردانه تا من برکنارم
کنارم روز و شب دریا کناریست
مرو ساقی که بی آن لعل میگون
قدح نوشیدنم امشب خماریست
کسی کز خاک کوی دوست ببرید
بروزو درگذر کو خاکساریست
رسن بازی کنم با سنبلت لیک
پریشانم که بس آشفته کاریست
قوی جعدت پریشانست و در تاب
زریحان خطت گوئی غباریست
هر آنکو برگ گلبرگ تو دارد
بچشمش هر گلی مانند خاریست
گهی کز خاک خواجو بردمد خار
یقین میدان که بازش خار خاریست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و پیچیدگی موهای معشوق میپردازد که به مانند نخی تاتاری است. او به بوی دلانگیز شام و احساس غم ناشی از جدایی اشاره میکند و از ساقی میخواهد که به او نوشیدنی ندهد چرا که او در حالت خماری است. شاعر همچنین از درد جدایی صحبت میکند و میگوید که با وجود جذابیت معشوق، او خودش را در حال پریشانی و سردرگمی میبیند. تصویرسازیهای شاعر به زیبایی و نازکدلی معشوق و احساسات عاشق دلتنگ اشاره دارد. در پایان، او به کژتابیهای زندگی و عواقب جدایی از معشوق با استفاده از نماد خارها اشاره میکند.
هوش مصنوعی: زلف او مانند پارچهای زیبا و دستبافت است، که هر رشتهاش نمایانگر تار و پود همان پارچه است.
هوش مصنوعی: از شام او صد نوع زیبایی و دلربایی وجود دارد، اما هر چقدر هم که این زیباییها جذاب و فریبنده باشند، در نهایت باید به این نکته توجه کنیم که همه این زیباییها به نوعی شباهت به هم دارند و در پیوندی خاص حاضرند.
هوش مصنوعی: از آن دُردانهای که من از او دورم، روز و شب در کنار من، دریایی از تنهایی وجود دارد.
هوش مصنوعی: ساقی، نرو! زیرا بدون شراب ناب و خوشطعمات، امشب حال و هوای من حالت خماری دارد.
هوش مصنوعی: کسی که از خاک کوی محبوبش دور شود، در واقع از عظمت و تواضع محروم است.
هوش مصنوعی: من با زیبایی تو بازی میکنم، اما در درون خودم آشفته و پریشانم چون این کار پر از پیچیدگی و سختی است.
هوش مصنوعی: موهای قوی و مجعد تو پریشان شده و خط زیبای صورتت مانند غباری است که بر آن نشسته.
هوش مصنوعی: هر کسی که در دلش عشق و محبت تو را داشته باشد، برای او دیگر گلها هیچ ارزشی ندارند و فقط به چشمش مانند خار به نظر میآیند.
هوش مصنوعی: گاهی از خاک خواجو، گلی رشد میکند که نشاندهندهی حقیقتی است. اما این را بدان که پس از مدتی، همان گل هم به خار تبدیل میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو ما را خرّمی و شاد خواریست
بد اندیشان ما را رنج و زاریست
درست آن شد که این گردش به کاریست
درین گردندگی هم اختیاریست
تو کآتش میپرستی روزگاریست
بسوزد آخرت وین طرفه کاریست
بهارِ تیر ماهی خوش بهاری ست
و لیکن عشق موقوفِ نگاری ست
حضورِ یارِ همدم در مه دی
اگر حاصل شود خوش نوبهاری ست
به واجب روزگارِ عمر دریاب
[...]
ز دورش هر یکی گردش به کاریست
به ریز هر یکی دیگر شماریست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.