گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد

آشوب در نهاد من ناتوان نهاد

چشمت بقصد کشتن من می کند کمین

ورنی خدنگ غمزه چرا در کمان نهاد

هیچش بدست نیست که تا در میان نهد

سرّی که داشت با تو کمر در میان نهاد

بر سرو کس نگفت که طوطی شکر شکست

بر ماه کس ندید که زاغ آشیان نهاد

در تابم از دو سنبل هندوت کز چه روی

سر بر کار نسترن و ارغوان نهاد

ای جان من جهان لطافت توئی ولیک

دل بر وفای عهد جهان چون توان نهاد

زانرو که در جهان بجمالت نظیر نیست

هر کس که دید روی تو سر در جهان نهاد

الفاظ من بلفظ تو شیرین ز شکّرست

گوئی لب تو هم شکر اندر دهان نهاد

خواجو چو نام لعل لبت راند بر زبان

نامش زمانه طوطی شکّر زبان نهاد

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
امیر معزی

هرکس که دل بر آن صنم دلستان نهاد

جان در بلا فکند و تن اندر هَوان نهاد

آن دلستان که هست بر او رخ چو گلستان

ناگه بنفشه بر طرف‌ گلستان نهاد

دو دایره زغالیه بر مشتری کشید

[...]

ظهیر فاریابی

تا غمزه تو تیر جفا بر کمان نهاد

خوی تو رسم خیره کشی در جهان نهاد

بس جان نازنین که بلا را نشانه شد

زان تیرها که غمزه تو بر کمان نهاد

صبری که در میان غمم دستگیر بود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

درّی که چرخ بر طبق اسمان نهاد

بهر نثار موکب صدر جهان نهاد

بفکند چار نعل هلال آسمان دوبار

تا با رکاب خواجه عنان بر عنان نهاد

آن خواجه یی که پایۀ قدرش ز مرتبت

[...]

سلمان ساوجی

در درج عقیق لبت نقد جان نهاد

جنسی عزیز یافت، به جایی نهان نهاد

قفلی ز لعل بر در آن درج زد لبت

خالی ز عنبر آمد و مهری بر آن نهاد

باریکتر از مو کمرت را دقیقه‌ای

[...]

جهان ملک خاتون

بازم غم فراق تو دردی به جان نهاد

تا کی توان غمی به دل ناتوان نهاد

هر چند سرو قدّ تو از ما کناره جست

دل باوفا و عهد تو جان در میان نهاد

گنجور عشق روی تو جانست و در دلم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه