آن پریچهره که جور و ستم آئین دارد
چه خطا رفت که ابروش دگر چین دارد
نافه ی مشگ ز چین خیزد و آن ترک ختا
ای بسا چین که در آن طرّه ی مشگین دارد
دل غمگین مرا گرچه بتاراج ببرد
شادمانم که وطن در دل غمگین دارد
عجب از چشم کماندار تو دارم که مقیم
مست خفتست و کمان بر سر بالین دارد
ای خوشا آهوی چشمت که بهر گوشه که هست
خوابگه برطرف لاله و نسرین دارد
مرغ دل کز سر زلفت نشکیبد نفسی
بازگوئی هوس جنگل شاهین دارد
گرچه فرهاد بتلخی ز جهان رفت ولیک
همچنان شور شکر خنده ی شیرین دارد
دل گمگشته ز چشم تو طلب می کردم
کرد اشارت بسر زلف سیه کاین دارد
خواجو از چشمه ی نوشت چو حکایت گوید
همه گویند سخن بین که چه شیرین دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره دارد و احساسات عاشقانه و غمگین شاعر را در برابر او بیان میکند. شاعر از معشوقی با ابروانی زیبا و موی مشکین سخن میگوید و از دل غمگین خود ناله میکند، اما در عین حال شادمان است که وطنش همچنان در دلش باقی مانده است. او به چشمهای معشوق و دلنشینی آنها اشاره میکند و از خواب و آرامش ناشی از آنها سخن میگوید. همچنین با یادآوری فرهاد، به عشق و شور زندگی و شیرینیهای آن اشاره میکند. در پایان، شاعر به قدرت کلام و روایتهای شیرین اشاره میکند که کار او به عنوان یک شاعر را توصیف میکند. این شعر به طور کلی از زیباییهای عشق و درد ناشی از آن سخن میگوید.
هوش مصنوعی: آن معشوق زیبا که ظالم است و سختگیری میکند، نمیدانم چه خطایی کرده که حالا ابرویش به این شکل است.
هوش مصنوعی: عطر مشک از چین به مشام میرسد و آن ترک ختا، ای کاش، در آنجا چقدر چینهایی وجود دارد که گیسوی مشکی دارد.
هوش مصنوعی: دل غمگین من هرچند که آسیب ببیند، اما من خوشحالم که کشورم در دل خود غم و اندوه دارد.
هوش مصنوعی: من از چشمان تو که مانند کماندار است حیرتزدهام، زیرا که در حالی که مست و خوابآلود است، کمانش را بر سر بالینش گذاشته است.
هوش مصنوعی: ای کاش آهوی چشمانت که همواره در هر گوشه، مکان آرامش را در کنار گلهای لاله و نسرین پیدا کند.
هوش مصنوعی: پرنده دل که از زیباییهای تو نفس نمیکشد، آرزوی آزادی و پرواز در جنگل را دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه فرهاد از دنیا رفته و تلخیهای زندگی را تجربه کرده، اما هنوز هم شوری در دلش برقرار است و لبخند شیرینش ادامه دارد.
هوش مصنوعی: دل گم شدهام را از چشم تو طلب میکردم و اشارهات با زلف سیاهت را میدیدم که این زیبایی را دارد.
هوش مصنوعی: خواجو وقتی از چشمهی نوشت و داستانها صحبت میکند، همه متوجه میشوند که چه شیریـن و دلنشین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن چه مشک است که در طرّه پرچین دارد
وان چه حسن است که در طرّه مشکین دارد
همچو خورشید ز دورش نتوان دید از آنک
که چو خورشید به تنها شدن آیین دارد
گرنه او را هوس قصد من مسکین است
[...]
چمن خلد کی این لاله و نسرین دارد؟
لب اعجاز کی این خنده شیرین دارد؟
سر فتراک شهادت به سلامت باشد!
سر شوریده ما کی سر بالین دارد؟
کبک اگر ناز به فرهاد کند جا دارد
[...]
پنجه از خون دل ماست که رنگین دارد
آنکه با دست بلورین دل سنگین دارد
سالک اندیشه نه از کفر و نه از دین دارد
وادی عشق بهر گام سد آیین دارد
عقل با عشق به بیهوده زند لاف مصاف
[...]
سالک اندیشه نه از کفر و نه ازدین دارد
وادی عشق به هر گام صد آیین دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.