گنجور

 
خواجوی کرمانی

ای صبا احوال دل با آن صنم تقریر کن

حال این درویش با آن محتشم تقریر کن

ماجرای اشک گرمم یک به یک با او بگو

داستان آه سردم دَم به دَم تقریر کن

گر چو شمع آری حدیث سوز عشقم بر زبان

وصف سیلاب سرشک دیده هم تقریر کن

شرح سرگردانی مستسقیان بادیه

چون فرود آیی بر اطراف حرم تقریر کن

قصه تاریک‌روزان در "دل شب" عَرضه دار

داستان مهرورزان "صبح‌دم" تقریر کن

گر غم بیچارگان داری و درد خستگان

آنچ بر جان منست از درد و غم تقریر کن

اضطراب و شور آن ماهی که دور افتد ز آب

گر هواداری نمایی پیشِ یَم تقریر کن

وان گل باغ کَرَم گر یاد بی‌برگان کند

افتقار و عجزم از راه کرم تقریر کن

ضعف خواجو بین و با آن دلبر لاغر میان

هر چه دانی مو به موی از بیش و کم تقریر کن

 
 
 
ربات تلگرامی عود