ای ترک آتش رخ بیار آن آب آتش فام را
وین جامه ی نیلی ز من بستان و در ده جام را
چون بندگان خاص را امشب بمجلس خوانده ئی
در بزم خاصان ره مده عامان کالانعام را
خامی چو من بین سوخته و آتش ز جان افروخته
گر پخته ئی خامی مکن وان پخته در ده خام را
در حلقه دُردیکشان بخرام و گیسو برفشان
در حلقه ی زنجیر بین شیران خون آشام را
چون من برندی زین صفت بدنام شهری گشته ام
آن جام صافی در دهید این صوفی بدنام را
یک راه در دیر مغان برقع براندازی صنم
تا کافران از بتکده بیرون برند اصنام را
گر در کمندم می کشی شکرانه را جان می دهم
کان دل که صید عشق شد دولت شمارد دام را
خواجو چو این ایام را دیگر نخواهی یافتن
باری بهر نوعی چرا ضایع کنی ایام را
گر کامرانی بایدت کام از لب ساغر طلب
ور جان رسانیدی بلب از دل طلب کن کام را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و سرمستی است و شاعر از معشوق خود درخواست میکند که با زیبایی و آتشین بودنش، او را به وجد آورد. او از معشوق میخواهد که لباس نیلیاش را بگیرد و به او جامی بدهد تا در جمع خاصان قرار بگیرد. شاعر با اشاره به وضعیت درد و سوزش خود، خواهان توجه ویژه به خودش است و بر این نکته تأکید میکند که نباید او را در میان افراد عادی نادیده گرفت. او از زنجیرهای عاطفه و درد سخن میگوید و ابراز نیاز به عشق و توجه دارد. در پایان، خطاب به خود میگوید که باید از فرصتها بهرهبرداری کند و به جستجوی شادی و کامرانی برود. این شعر با imagery و تمایلات عاشقانه غنی است و بر غم و شادی در عشق تأکید دارد.
هوش مصنوعی: ای ترک! چهرهی آتشین خود را نمایان کن و به من آن آبی را که رنگ آتش دارد، بده. این لباس نیلی رنگ را از من بگیر و جام را به من بده.
هوش مصنوعی: امشب تو بندگان ویژه را به این مجلس دعوت کردهای، پس اجازه نده که آدمهای بیخبر و بیارزش مانند حیوانات وارد این جمع خاص شوند.
هوش مصنوعی: من در حالتی سوخته و آتشین هستم، همانند یک انسان خام و ناپخته. اگر تو نیز پخته و با تجربه هستی، مرا به خامی و ناپختگی نکش، زیرا آن پختهای که در من وجود دارد، خامی را به خود جذب میکند.
هوش مصنوعی: در میانهی جمعی که شاداب و سرشار از نشاط هستند بچرخ و با موهای بلند و زیبا در میان آنان حاضر شو، اما در همین حال باید مراقب شیران خونی و خطرناک نیز باشید که در اطراف شما هستند.
هوش مصنوعی: به خاطر صفتهای بدی که دارم، در شهر مورد نفرت و بدنامی قرار گرفتهام. بنابراین این صوفی بدنام را با یک جام صاف و تمیز پر کن!
هوش مصنوعی: یک راهی در میخانه وجود دارد که با برداشتن پوشش و حجاب از روی معشوق، کافران باید از مکانهایی که بتها در آن قرار دارند، خارج شوند.
هوش مصنوعی: اگر تو مرا در دام عشق گرفتار کردهای، من جانم را فدای این شکرگزاری میکنم، زیرا آن دلی که عاشق شده، به دام عشق افتاده و این را نشانه خوشبختی میداند.
هوش مصنوعی: خواجو، این روزها را هرگز دوباره نخواهی یافت، پس چرا این لحظات را بیهوده هدر میدهی؟
هوش مصنوعی: اگر به خوشبختی و کامیابی نیاز داری، از لب ساغر (جام) نوشیدنی بخواه؛ و اگر جان خود را به دیگران رساندی، از دل خود برای کام و خواستهات طلب کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را
یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را
یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را
هم تازهرویم هم خجل هم شادمان هم تنگدل
[...]
ساقی همان به کامشبی در گردش آری جام را
وز عکس می روشن کنی چون صبح صادق شام را
می ده پیاپی تا شوم ز احوال عالم بیخبر
چون نیست پیدا حاصلی این گردش ایام را
کار طرب را ساز ده و اصحاب را آواز ده
[...]
بهر تو خلقی می کشد آخر من بدنام را
بس می نپایم، چون کنم وه این دل خودکام را
یک شب به بامی دیدمت، آنگه به یاد پای تو
رنگین بساطی می کنم از خون دل آن بام را
خواهم که خون خود چومی در گردن جامت کنم
[...]
کردند ید آن زلف و رخ دلهای بی آرام را
بهر شکار بلبلان بر گل نهادی دام را
پیش گل اندام تو دارد گل اندامی ولی
لطفی نباشد آنچنان اندام بی اندام را
ساقی رسید ایام گل خالیست از می جام مل
[...]
صبح از افق بنمود رخ، در گردش آور جام را
وز سر خیال غم ببر، این رند دُردآشام را
ای صوفی خلوتنشین بستان ز رندان کاسهای
تا کی پزی در دیگ سر، ماخولیای خام را؟
ایام را ضایع مکن، امروز را فرصت شمار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.