زین تنگنایِ وَحْشَت اگر باز رَسْتمی
خود را به آستانِ عَدَم باز بَسْتَمی
گر راه بُرْدَمی سویِ این خیمهٔ کبود
آنگه نِشَسْتَمی که طنابش گُسَسْتَمی
ور دستِ من، به چرخ رسیدی چنان که آه
بند و طلسمِ او، همه، درهم شِکَسْتَمی
گر ناوَکِ سَحَرْگَهِ من، کارگر شُدی
شَک نیستی که گُردهٔ گردون بِخَسْتَمی
این کارهایِ من که گره در گره شدهست
بُگْشادَمی یکایک اگر چیرهدستمی
جُسْتَم میانِ خَلْق، سَلامَت نیافتم
ور بوی بُرْدَمی به کران، چون نِشَسْتَمی؟
امروز، شوخچَشْمان، آسودهخاطِرند
من شوخچَشْم نیستم، ای کاش هستمی
از آسمان بیافتمی هر سعادتی
گر زین نَحوسخانهٔ شروان بِجَسْتَمی
خاییدهٔ دهانِ جهانم چو نیشکر
ای کاش نیشکر نِیَمی من کَبَسْتَمی
خاقانیِ گُهَرسَخُنَم ور نَبودَمی
از جورهایِ بَدگُهران باز رَسْتَمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر در مواجهه با سختیها و ناامیدیهای زندگی است. شاعر از تنگناهای وحشتزا و گرفتاریهای خود سخن میگوید و آرزو میکند که فرصت فرار از این وضع را پیدا کند. او از محدودیتهای زندگی و دلتنگیهایش میگوید و به خداوند مینگرد تا اگر کمکش کند، بتواند مشکلاتش را یکی یکی حل کند. شاعر به دنبال آرامش و سعادتی است که در زندگیاش وجود ندارد و به شدت آرزو میکند که مثل دیگران خوشحال و آسوده باشد. در نهایت، حسرت و درد ناشی از شرایط ناگوارش، او را به ناامیدی و یأس میکشاند.
هوش مصنوعی: اگر از این وضعیت ترسناک و دشوار بیرون بیایم، خودم را به آستانه نیستی میرسانم.
هوش مصنوعی: اگر به طور ناگهانی به این چادر آبی نزدیک شوم، آنگاه در حالتی که طنابش پاره شده است، مینشینم.
هوش مصنوعی: اگر من به دستاوردی بزرگ دست پیدا کنم، مانند آن است که همه محدودیتها و موانع زندگی را از میان برداشتهام و به آزادی و قدرتی کامل دست یافتهام.
هوش مصنوعی: اگر تیر صبحگاهی من به هدف خورد، شکی نیست که بخشش آسمان نیز نصیب من خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر من با توانایی و مهارت خاصی که دارم به کارهایم پردازم، میتوانم یکی یکی مشکلات و پیچیدگیهایم را حل کنم.
هوش مصنوعی: در میان مردم به دنبال آرامش بودم و نتوانستم آن را پیدا کنم. اما وقتی کمی از آن دور شدم، احساس کردم بویی خوش به مشامم رسید.
هوش مصنوعی: امروز افرادی که خوشحال و راضی هستند، خیلی شنگول و بازیگوش به نظر میآیند. اما من در دل خودم هیچ خوشحالی ندارم و ای کاش مثل آنها میتوانستم خوشحال و شاداب باشم.
هوش مصنوعی: اگر هر خوشبختی از آسمان بر من نازل شود، باز هم از این خانه ی بدی در شروان دور نخواهم شد.
هوش مصنوعی: من سخنی تلخ و ناگوار از دهان دنیا میزنم، مانند نیشکر که شیرینی دارد. ای کاش که نیشکر نبودم و به جای آن، شیرینی و لطافت را داشتم.
هوش مصنوعی: اگر گوهر سخن من نمیبود، از گزند ظلم و ستم بدخواهان رهایی نمییافتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همین شعر » بیت ۷
امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند
من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی
«امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند
من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی»
گر من ز بند عشقت تو یکروز رستمی
باقی عمر با دل خرم نشستمی
ور چشم دلفریب تو داری بدی مرا
بازار سحر جادوی بابل شکستمی
مستی غمزه تو ز بس نغز کآمدم
[...]
گر من به قرب جستن روی تو چُستمی
یک شب ز قید زلف تو چون باد جستمی
برگشتمی چو قطره به پهلو، همه جهان
در آب و خاک گوهر وصل تو جُستمی
قدّم که بود چون الف، اکنون شده است نون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.