افدی بنفس من بدت فیالمهد عنی غافله
لوقابلت شمسالضحی حارت و صارت آفله
ماهی ستاره زیورش هر هفت کرده پیکرش
هر هشت خلد از منظرش دیدم میان قافله
قلت ار حمینی هیت لک فالقلب فیالبلوی هلک
قالت جنون عادلک هاوی هموم قاتله
زلفش نگر دلال دل از من چه پرسی حال دل
زان زلف پرس احوال دل یا شکر دارد یا گله
قلت اسمحینی بالقبل قالت الی کم ذیالحیل
ارسل رسولا لایمل کم من دموع سائله
خاقانی اینک در پیش بوسه زنان بر هر پیاش
راند دواسبه بر پیش کو راند یکسر راحله
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به معشوقی میاندیشد که در کودکیاش از او غافل بوده است. او با توصیف زیباییهای معشوق، مانند نور خورشید و ستارهها، به شدت تحت تاثیر قرار میگیرد. شاعر به معشوق میگوید که در درد و رنج عشق او از حال دلش بپرسد، زیرا وضعیت دل او به شدت تحت تاثیر زیباییاش قرار دارد. معشوق به او میگوید که درد عشق او را به جنون کشانده و او باید به اندازهی کافی صبر کند. در پایان، شاعر ابراز میکند که دیوانهوار آماده است تا در عشق معشوق، بر هر قدم او بوسه بزند.
هوش مصنوعی: من جانم را فدای تو میکنم، چون در گهواره غافل از من بودی. اگر با خورشید صبح برخورد کنی، حیران میمانی و خاموش میشوی.
هوش مصنوعی: ماهی ستاره زیبایی او، تمام هفت آسمان را در بر گرفته و هر هشت بعدها بهشت را از دید او در میان جمعیتی که در حال حرکت هستند، مشاهده کردهام.
هوش مصنوعی: اگر تو را در آغوش بگیرم، دل در این درد و رنج از بین میرود. او گفت: دیوانگی تو را به سمت ناامیدی و مشکلات خطرناک میکشاند.
هوش مصنوعی: به زلف او نگاه کن و از دل من حال مرا نپرس، بلکه از زلفش حال دلم را بپرس. دل یا شکر و نعمت دارد یا گله و شکایت.
هوش مصنوعی: گفت: اجازه بده تا تو را ببوسم. او پاسخ داد: تا چه زمانی برایت پیام میفرستم در حالی که اشکهایم بیوقفه جاری هستند؟
هوش مصنوعی: خاقانی به نوعی به توصیف شخصیتی میپردازد که به خاطر تجمل و زیباییهایش مورد تحسین و احترام قرار گرفته است. به او بوسه میزنند و افرادی که در کنار او هستند، نشان از عشق و علاقه به او دارند. برخی دیگر هم با زحمت و تلاش در حال حرکت با او هستند و کوششی برای رسیدن به او میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آن نبیذ غارجی با دوستان یکدله
گیتی به آرام اندرون، مجلس به بانگ و ولوله
ای عاشقان ای عاشقان دیوانهام کو سلسله
ای سلسله جنبان جان عالم ز تو پرغلغله
زنجیر دیگر ساختی در گردنم انداختی
وز آسمان درتاختی تا رهزنی بر قافله
برخیز ای جان از جهان برپر ز خاک خاکدان
[...]
بلبل نوائی میزند، ساقی بیار آن بلبله
تا بشکند ناموس را، این زاهد پر مشغله
راه حجاز و زاهدان، ما و می و کوی مغان
اینک صراحی زمزم و بزم گدایان قافله
گر طاق گردون بشکند، ور بیخ دوران برکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.