ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من
گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من
من بخایم پشت دست از غم که او از روی شرم
پشت پای خویش بیند تا نبیند روی من
رسم ترکان است خون خوردن ز روی دوستی
خون من خورد و ندید از دوستی در روی من
بس که از زاری زبانم موی و مویم شد زبان
کو مرا کشت و نیازرد از برون یک موی من
ترک بلغاری است قاقم عارض و قندز مژه
من که باشم تا کمان او کشد بازوی من
تا ز دستم رفت و همزانوی نااهلان نشست
شد کبود از شانهٔ دست آینهٔ زانوی من
بوی وصلش آرزو میکردم او دریافت گفت
از سگان کیست خاقانی که یابد بوی من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و درد جدایی اشاره دارد. شاعر به زیبایی و جذابیت محبوب خود اشاره میکند و اینکه چطور عشق او باعث رنج و زاری او شده است. او به تلخی از عشق ناکام و فاصله اشاره میکند و بیان میکند که حتی در تلاش برای دیدن چهره محبوبش، با موانع و غمهای فراوانی مواجه است. همچنین، زبان شعر به نوعی است که نشان دهنده خطی از احساسات شدید و ناامیدی است و شاعر خود را در مقابل زیبایی محبوبش بسیار کوچک و ناچیز احساس میکند. در نهایت، او به شوق وصال و آرزوی دیدار محبوب خود اشاره میکند و حسرت خود را بیان میکند.
هوش مصنوعی: اگر به یاد من بودی و به سمت من نگاه میکردی، دیگر به سمت من نمیرفتی. من به دنبال تو هستم و عطر گلهای سفید را حس میکنم.
هوش مصنوعی: من میخواهم که از غم دور باشم، اما او از خجالت نمیخواهد پشت سرش را ببیند تا مبادا من را ببیند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که به خاطر دوستی و محبت، کسی از روی دوستی به ما آسیب میزند یا ما را میآزارد. در واقع، شاعر به نوعی احساس ناامیدی و تلخی را ابراز میکند که در ظاهر دوستی، میتواند خیانت یا آسیب وجود داشته باشد. به این ترتیب، دوست به جای حمایت و محبت، به ما آسیب میزند و این امر بر دل ما گران میآید.
هوش مصنوعی: زبانم به خاطر زاری و درد زیاد به حالت مو درآمده و موهایم نیز به نوعی زبان شدهاند. آن زبانی که مرا به شدت آزار داد و رنجانید، حالا به اندازه یک موی من هم نمانده است.
هوش مصنوعی: بلندای ابروان او مانند کمان است و مژگانش مانند قند است که زیباییام را تحت تاثیر قرار میدهد، من چه کسی هستم تا هنگامی که او بخواهد، دستم را بگیرد و مرا به سمت خود جذب کند؟
هوش مصنوعی: وقتی که از دستم رفت و در کنار ناآگاهان نشستم، شانهام از تأثیر این تجربه به رنگ کبود درآمد. این وضعیت به گونهای بود که گویی شانهام آینهای از درد و رنج ناشی از آن نشست است.
هوش مصنوعی: من آرزوی بوی وصال او را داشتم، اما او گفت: از چه کسانی میخواهی بدانی که خاقانی کیست و چطور بوی من را حس میکند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بهر خون ریز دلم، ترک کمان ابروی من
راست چون تیر آمد و بنشست در پهلوی من
شب دل گم گشته می جستم بگرد کوی او
گفت: ای بیدل، چه میجویی بگرد کوی من؟
پیش و پس تا چند در روی رقیبان بنگری؟
[...]
دوش در مجلس نگاری بود همزانوی من
عیشها می کرد دل تا صبح از پهلوی من
یار وحشی طبع و من معتاد الفت چون کنم
آفت من خوی او شد محنت او خوی من
چند می نازی فلک با ماه نو چندین مناز
[...]
چون به من نوبت رساند بخت فرصت جوی من
حسبته لله دست رد منه بر روی من
بس که شبها چین غم می چیند از ابروی من
موج جوهر می زند آیینه زانوی من
بی تو گر پهلو به روی بستر خارا نهم
اضطراب دل زند صد سنگ بر پهلوی من
پنجه دعوی بتابم تیشه فولاد را
[...]
گر تو اندازی نظر از روی همت سوی من
بازوی زور فلک را بشکند بازوی من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.