تذرو باغ توام، دل به شاخ سرو که بندم
شکنج دام تو خوش تر، ز شاخسار بلندم
من آن تذرو خموشم، که در فضای گلستان
ز بهر قامت سروی، اسیر حلقه و بندم
چرا خمیده و افتاده چون کمند و کمانم
اگر نه ابرو و زلفت بود کمان و کمندم
تویی که خوشه سنبل نهی به خرمن آتش
منم در آتش حسرت، نشسته همچو سپندم
مرا چه باک که تلخ است زهر درد جدایی
چو یاد آن لب شیرین، کند مذاق چو قندم
شنیده ام که سمندت هلال نعل ندارد
از آن گداخته پیکر، بسان نعل سمندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.