دوش از درم درآمد، آن سرو سیم تن
شادان و خوی فشان و غزلخوان و خنده زن
با رویی، ای بمیرم، تاراج دین و دل
با مویی، ای نباشم، یغمای جان و تن
دلهای خستگانش، اندر شکنج زلف
جانهای بی دلانش، اندر چه ذقن
بر چهره دلفریبش، هی رشحه رشحه خوی
چون قطره قطره ژاله بر برگ نسترن
زلفیش و مو به مو، همه زنجیر عاشقان
موئیش و تو به تو، همه زنار برهمن
خرمن خرمن، لالی، جا داده بر عقیق
دامن، دامن، بنفشه گسترده برسمن
از لوح سیمگونش، پیدا غبار مشک
درحقه عقیقش، پنهان در عدن
شمع رخش به مشعل خورشید سخره خوان
لعل لبش، به معدن یاقوت طعنه زن
من گریه سر نموده، از خنده های او
او خنده را فزوده، بر گریه های من
من پیرهن دریده، بر تن ز بی زری
او خرمنیش سیم نهان زیر پیرهن
او با نشاط و بازی همواره توأمان
من با فغان و زاری پیوسته مقترن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و جذابیت یک معشوق پرداخته است. معشوقی که با سیمتن و چهرهای دلربا وارد میشود و با خنده و آوازش دلهای خسته را شاد میکند. زلف و مویش همچون زنجیری عاشقانه برای دلهاست و زیباییهایش به مانند قطرات باران بر گلها میبارد. شاعر به تضاد احساسات خود اشاره میکند؛ در حالی که معشوق شاد و سرزنده است، او خود را در غم و اندوه میبیند. این تضاد میان شادی معشوق و غم شاعر، نشاندهنده عمق عشق و درد فراق در رابطه عاشقانه است. شاعر با استفاده از تشبیهات زیبا، به تصویرسازی جذاب از معشوق و احساسات خود پرداخته است.
هوش مصنوعی: دیشب، دختر زیبایی با قد بلند و چهرهای برافروخته و شاداب از در وارد شد. او با خوشحالی میخندید و شعر میخواند.
هوش مصنوعی: با زیبایی تو، من که جانم را فدای تو میکنم، دل و دینم را با موی تو به تاراج میبرند. اگر تو نباشی، زندگی و وجودم غارت میشود.
هوش مصنوعی: دلهای خستهاش در زنجیرهای زلف جانهای بیاحساسش در چه حالتی است؟
هوش مصنوعی: بر روی چهره زیبایش، از زیباییاش به آرامی و به تدریج میچکد، مانند قطرههای شبنم که به آرامی بر روی گل نسترن مینشیند.
هوش مصنوعی: زلف او مانند زنجیری است که عاشقان را به خود میبندد و هر تار موی او مانند زناری است که برهمنان را به هم پیوند میزند.
هوش مصنوعی: خوابآلود و بیخبر از دنیا، بر روی عقیق نشسته و دامنش را با گلهای بنفشه آراسته است.
هوش مصنوعی: از صفحه نقرهای او، بوی خوش مشک مشهود است و در جعبه عقیقاش، گنجینهای از زیباییها پنهان است که در بهشت نهفتهاند.
هوش مصنوعی: زیبا رویی تو را به مشعل خورشید تمسخر میکنند و لبهای پرنقش و نگارت، به سنگ قیمتی یاقوت کنایه میزنند.
هوش مصنوعی: من با گریهام شروع میکنم، اما او با خندههایش بر شدت خندههایش میافزاید، در حالی که من همچنان میگریم.
هوش مصنوعی: من لباس پارهای به تن دارم، که از فقر او به وجود آمده و زیر این لباس، مثل گندم که در خرمن قرار دارد، ثروتی پنهان دارم.
هوش مصنوعی: او همیشه شاد و بازیگوش است، در حالی که من همیشه در حال ناراحتی و زاری هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم گلست یا سمنست آن رخ و ذقن
گفتا یکی شکفته گلست و یکی سمن
گفتم در آن دو زلف شکن بیش یا گره
گفتایکی همه گره است و یکی شکن
گفتم چه چیز باشد زلفت در آن رخت
[...]
کردم تهی دو دیده بر او من چنانک رسم
تا شد ز اشکم آن ز می خشک چون لژن
من کرده پیش جوزا، وز پس نبات نعش
اینهم چو باد بیزن و آنهم چو با بزن
ای گلبن روان و روان را بجای تن
پیش آر جام و تازه کن از راح روح من
زان می که رنگ و بوی تقاضا کند ازو
د رکوهسار لاله و در باغ یاسمن
خمری که مشک خفته و بیدار در دو حال
[...]
زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمی
تا کم شدهست آفت سرما ز گلستان
تا باد ماه آبان بگذشت در چمن
شد زرد و پر ز گرد به اندر چمن چو من
چون تخته های زرین بر نیلگون پرند
برگ چنار ریخته از باد در چمن
بر شاخ نار نار کفیده نگاه کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.