شمعم من اگر چه ز آتشم رنج تنست
هجران ویم بتر ز گردن زدنست
گر باز گرفته ام بجان آتش را
زانست که روشنایی چشم منست
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
شمعم من اگر چه ز آتشم رنج تنست
هجران ویم بتر ز گردن زدنست
گر باز گرفته ام بجان آتش را
زانست که روشنایی چشم منست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این مصراعها به احساس درد و رنجی اشاره میکند که از جدایی معشوق ناشی میشود. او با استفاده از تصویر شمع و آتش، نشان میدهد که اگرچه وجود او با آتش و رنج همراه است، اما عشق و روشنایی معشوق برای او ارزشمندتر از مرگ است. در واقع، او عمق عشق خود را با این بیان نشان میدهد که حتی در سختترین شرایط نیز نمیتواند از عشق و روشنایی چشم معشوقش فاصله بگیرد.
هوش مصنوعی: من شمعی هستم که اگرچه از آتش خود رنج میبرم، اما دوری او برایم از گردن زدن هم سختتر و دردناکتر است.
هوش مصنوعی: اگر آتش را در دلم نگه داشتهام، به خاطر این است که نور و روشنی چشمانم از آن ناشی میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از وصلت آنکه همچو سوسنش تنست
روزم ز طرب چو سوسن بر چمنست
امروز بدان شکر که در عهد منست
چون سوسن ده زبانم اندر دهنست
آنم که مرا نه دل نه جان و نه تنست
بر من ز من از صفات هستی بدنست
تا ظن نبری که هستی من ز منست
آن سایه ز من نیست که از پیرهنست
آن یار که سیمین بر و نسرین بدنست
رفتم بسراچه ئی که او را وطنست
در پیش نهاده بود یک رشته دُر
وان رشته ی دُر هنوز در چشم منست
گل گفت چو من گلی کجا در چمنست
یا رنگ کدام لاله گویی چو منست
نسبت به شقایقم مکن کان مسکین
دل سوخته و نزار و خونین دهنست
ظاهر ز مظاهر جهات ذات منست
گر علوی و سفلی است و گر جان و تنست
گر عالم و آدم است و گر ملک و ملک
گر کون و مکان و گر زمین وز منست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.