گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

دوش خر بنده کرد پیشم یاد

کاسبک خواجه زندگی بتو داد

نیک دلتنگ گشتم از خبرش

که جوان بود و زیرک و استاد

گرچه غمگین شدم ز واقعه اش

گشتم الحق ازین یکی دلشاد

که شنیدم که او به وقت وفات

به وصیّت لب و دهان بگشاد

از جو و کاه و از جل و افسار

هر چه بد در وجوه خیر نهاد

در چنان وقت اینچنین توفیق

بهمه جانور خدای دهاد

واجیم گشت تعزیت نامه

به تو ای سرور کریم نهاد

عظم الله اجر اصطبلک

ز آنچنان بارگیر خوب نژاد

بر تو فرضست حق گزاری او

زانکه در خدمتت بسی استاد

مستحق تر ز اسب من نبود

گر وصیّت همی کند انفاد

هیچ تاخیر بر نتابد خیر

زود تعجیل کن که خیرت باد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

شاد زی با سیاه‌چشمان، شاد

که جهان نیست جز فسانه و باد

ز آمده شادمان بباید بود

وز گذشته نکرد باید یاد

من و آن جعدموی غالیه‌بوی

[...]

فرخی سیستانی

هر که بود از یمین دولت شاد

دل بمهر جمال ملت داد

هر که او حق نعمتش بشناخت

میر مارا نوید خدمت داد

طاعت آن ملک بجا آورد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ابوالفضل بیهقی

پادشاهی برفت پاک سرشت‌

پادشاهی نشست حورنژاد

از برفته‌ همه جهان غمگین‌

وز نشسته‌ همه جهان دلشاد

گر چراغی ز پیشِ ما برداشت‌

[...]

مسعود سعد سلمان

روزگاریست سخت بی فریاد

کس گرفتار روزگار مباد

شیر بینم شده متابع رنگ

باز بینم شده مسخر خاد

نه به جز سوسن ایچ آزادست

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه