آدمی را چهار حالت هست
در دو گیتی ز باقی و فانی
هر یکی با هزار گونه بلا
خواه پیدا و خواه پنهانی
من بتفصیل شرحشان بدهم
که تو انکار کرد نتوانی
زندگی، مرگ، گورو رستاخیز
زین برون نیست گر مسلمانی
محنت زندگی همی بینی
ناخوشی های مرگ می دانی
وحشت گور و هول رستاخیز
در کتب خوانده یی و می خوانی
آخر این آدمیّ بیچاره
کی کند شادی و تن آسایی؟
حاصل کار او چو در نگری
هست جمله غم و پشیمانی
نیست در اعتقاد دانایان
هیچ نعمت و رای نادانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیتها به چهار حالت انسانی اشاره میکند که شامل زندگی، مرگ، گور و رستاخیز است. او توضیح میدهد که انسانها در زندگی دچار مشکلات و رنجهای زیادی هستند و حتی در مرگ و پس از آن نیز با وحشت و هول روبهرو خواهند شد. به نظر میرسد که این حالات موجب غم و پشیمانی در زندگی انسانها میشود و در نهایت هیچیک از این وضعیتها به شادی و آرامش نمیانجامد. شاعر معتقد است که در میان این انواع بلایا، عقل و آگاهی دانایان به انسان کمک نمیکند و زندگی در نهایت مملو از درد و سختی است.
هوش مصنوعی: هر انسان در زندگی، چهار وضعیت مختلف دارد که در دو دنیا از موجودات دائمی و زودگذر تجربه میکند.
هوش مصنوعی: هر فردی به نوعی با مشکلات و گرفتاریهای فراوانی روبروست، چه این مشکلات آشکار باشند و چه پنهان.
هوش مصنوعی: اگر من به طور کامل و دقیق ویژگیهای آنها را برایتان توضیح دهم، به گونهای که امکان انکار آن وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: زندگی، مرگ، معلم و روز قیامت همه از بیرون نیستند، اگر مسلمان واقعی باشی.
هوش مصنوعی: مشکلات و سختیهای زندگی را تجربه میکنی، اما از درد و رنج مرگ نیز آگاه هستی.
هوش مصنوعی: وحشت از قبر و ترس روز قیامت را در کتابها خواندهای و هنوز هم میخوانی.
هوش مصنوعی: این انسان بیچاره چه زمانی میتواند خوشحال باشد و به آرامش برسد؟
هوش مصنوعی: وقتی به نتیجه کار او نگاه میکنی، فقط غم و افسوس را میبینی.
هوش مصنوعی: در باور دانشمندان، هیچ نعمتی و نظر صحیحی از نادانی به دست نمیآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر این چیستان تو بگشایی
گوی دانش ز موبدان ببری
ای به تو زنده نام حاتم طی
صاحب صد هزار صاحب ری
تاج اهل عرب قصی آمد
تا تو نسبت همی کنی به قصی
خاک را بر فلک مفاخر توست
[...]
آمد آن اصل شرع و شاخ هدی
آمد آن برگ عقل و بار ندی
سید عالم و عمید اجل
عمده ملک و دین ابوالاعلی
رتبت او نهاده منبر و تخت
[...]
بلبل گلستان «ما اوحی»
شمسهٔ چرخ «الذی اسری»
نکنم خواجه را به شعر هجا
لیک برخوانم آیتی ز نبی
ان قارون کان من موسی
خواجه آنست کاید از پی فی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.