گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

ایا رسیده ز فضل و هنر بدان رتبت

که تیر چرخ خطابت کند خداوندم

علوّ قدر ترا با فلک نهم همبر

پس آنگهی بنشینم که من خردمندم

فلک شدست غبار ستانة تو و لیک

بر آستان تواش خود غبار نپسندم

حدیث شوق ره مدح بر زبان بگرفت

ماند قوّت از این بیش جان بسی کندم

بیک کرشمه که با من خیال لطف تو کرد

همه جواهر اشک از نظر بیفکندم

زمانه از پی اظهار قدر خدمت تو

همه جواهر اشک از نظر بیفکندم

زمانه از پی اظهار قدر خدمت تو

ز حضرت تو جدا کرد روزکی چندم

چو از عنایت لطف تو عرصه خالی یافت

به گوشمال حوادث همی دهد پندم

بریده بادا پیوند او ز مرکز خویش

چنانکه چرخ ببرّید از تو پیوندم

نشسته بر در و لب کرده مهر و چشم براه

همیشه بهر خبر همچو قفل در بندم

اگرچه از فضلات این سرشک نامضبوط

به استین و بدامن بسی پراگندم

نثار خاک درت را ز اشک دزدیده

چو نار اغشیة دل به لعل آگندم

دریچه های نظر را ز بس تزاحم اشک

نمی توان که به مسمار خواب در بندم

فراق تست نه کاری دگر که افتادست

سخن ز گریه چه رانم؟ به خویش می خندم

قسم به ملهم فکری که داد استغنا

بنور صدق ضمیرت ز ذکر سوگندم

که نیست هرگز تشنه به آب و مرده به جان

چنان که من به لقای تو آرزومندم

بیادگار من این بیتهای خون آلود

بدار تا بجنایت مگر که پیوندم

که گر نگردم سوی تو زود پای گشاد

جوانب لطفت دست بسته آرندم

فذلک همه تفصیل رنج من این بس

که از لقای شریفت به نامه خرسندم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سوزنی سمرقندی

بشاعری پدر خویش را نه فرزندم

اگر نه معتقد مجلس خداوندم

سپهر جاه علی افتخار دین که ز فخر

چو شیعه مذهب خود را بران علی بندم

همه مناقب او گویم و مدایح او

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
انوری

ز روزگار به یک نامهٔ تو خرسندم

که در دعا همه آن خواهم از خداوندم

شنیده‌ام که به خرسند کم گراید غم

غمم چراست که از تو به نامه خرسندم

ز هرچه باشد خرسند را بسنده بود

[...]

سعدی

شکست عهد مودت نگار دلبندم

برید مهر و وفا یار سست پیوندم

به خاک پای عزیزان که از محبت دوست

دل از محبت دنیا و آخرت کندم

تطاولی که تو کردی به دوستی با من

[...]

امیرخسرو دهلوی

چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم

نه دوستی بود، ار دل به همرهی بندم

اگر به تیغ ببرند بند بند مرا

تو ذکر وصل خودم کن که باز پیوندم

چو مو که برکنی و باز روید، آن غم تست

[...]

صوفی محمد هروی

بیا بیا که به روی تو آرزومندم

بریدم از خود و خواهم که با تو پیوندم

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صوفی محمد هروی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه