گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

جناب عالی نزدیک و من بخدمت دور

بنزد عقل همانا که نیستم معذور

و لیک رسم جهان ستمگر این بودست

که بیدلانرا دارد ز کام دل مهجور

شکفته گلبن وصل و نشسته من دلتنگ

کنار آب زلال و مرا جگر محرور

دلم ز سینه فغان می کند همی گوید

که ای خلاصۀ ایّام و پادشاه صدور

تویی که معدلتت هست خلق را شامل

تویی که عادت تو هست بر کرم مقصور

به غیبت تو ببین تا چه کرده باشد خود

فلک که با من این می کند بوقت حضور

نه جایگاه مقام و نه راه بیرون شو

بر آستان تحیّر بمانده ام محصور

چنین که حال دعا خلل پذیر شدست

مگر بهمّت صدر جهان شود مجبور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

به دور عدل تو در زیر چرخ مینایی

چنان گریخت ز دهر دو رنگ، رنگ فتور

که باز شانه کند همچو باد سنبل را

به نیش چنگل خون ریز تارک عصفور

فرخی سیستانی

دلم همی نشود بر فراق یار صبور

همی بخواهد پرسیدن و سلام از دور

اگر فراق بخواهد دل من از پس وصل

ملامتش نکنم بلکه دارمش معذور

ز کام و آرزو‌ی خویش گم شده‌ست دلم

[...]

قطران تبریزی

گل شکفته نماند مگر بصورت حور

خروش رعد نماند مگر بنفخه صور

مسعود سعد سلمان

رسید عید و من از روی حور دلبر دور

چگونه باشم بی روی آن بهشتی حور

مرا که گوید کای دوست عید فرخ باد

نگار من به لهاورد و من به نیشابور

ره دراز و غریبی و فرقت جانان

[...]

وطواط

جهان سرای غرورست، نی سرای سرور

طمع مدار سرور اندرین سرای غرور

بعاقبت بحسام هوان شود مجروح

دلی که او بحطام جهان شود مسرور

فساد دین همه از جمع خواسته است و ترا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه