دوش مخدوم من که تا جاوید
باد از جاه و بخت خود خشنود
با من آن کرد از بزرگیها
که نه دید آنچنان کسی نه شنود
دست انعام او بصیقل لطف
زنگ انده زخاطرم بزدود
بسته از من مدیح خویش و بخواند
وز ستودنش جان من آسود
سخن ارچه نبد زدست بلند
لیک از آن دست پایه اش بفزود
بحر شعرم چو بحر دستس دید
آتشی گشت ورو برآمد دود
نقد شعرم سیاه روی آمد
برمحکّ اناملش چو بسود
زانکه اشعار بود دست خوشش
چون بدستش رسید شعرم زود
خوش شد از دست او به ذوق ارچه
از بشاعت زبان همی فرسود
بس که در وی سیاه کاری بود
گشت حالی بدست او مأخود
زان بتیغ زبان بیاوردش
که سراپای بود عیب آلود
این که شد بیت را میان به دو نیم
اثر خنجر زبانش بود
شرف دستبوش او دریافت
شعر هندو نهاد دود اندود
تر شد اندر جوار بحر کفش
چون بدست مبارکش بیسود
چون سخن زیر دست اوست چرا
زبردست جای او فرمود
بر زبان مبارکش چو برفت
صد هزاران گهر ازو بربود
در بهین دست بهر آرایش
آن عروسان زشت را بنمود
حضرت او و آنگهی من و نطق
این چنین لاف عاقلی پیمود؟
چون زبان را بمهر لا احصی
دید، بر من عنایتش بخشود
تا که از هر زبان نیالاید
خویشتن عرض خویشتن بستود
می شنیدم ز چرخ بانگ صدقت
چون زبان را بمدح خود بگشود
ای دریغا! چو نیست قوّت عذر
شرح این لطف بیشمار چه سود؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات شاعر دربارهی بزرگی و لطف یک شخص محترم میپردازد. شاعر از نعمتها و محبتهای آن شخص با شوق و شعف یاد میکند و میگوید که او با بزرگی خود کارهایی کرده که هیچکس نه دیده و نه شنیده است. شاعر از نوای خوش شعرش سخن میگوید و اینکه شعرش در دست آن بزرگوار جان میگیرد و با زیباییهایی که او به شعرش میبخشد، شاداب و دلپذیر میشود.
شاعر همچنین به ناتوانی خود در وصف این لطف و محبت بزرگ اشاره میکند و بیان میکند که هرچند زبانش نمیتواند تمام این محبتها را به درستی توصیف کند، ولی احساساتی عمیق و شگفتانگیز در دل او وجود دارد. در نهایت، شاعر با آرزوی قدرت برای شرح این لطفهای بیشمار به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: دیشب سرور من، که همیشه به مقام و خوشبختیاش راضی باشد.
هوش مصنوعی: او از روی بزرگی و عظمت خود با من رفتاری کرد که هیچکس نه دیده و نه شنیده است.
هوش مصنوعی: دست بخشش او به قدری لطیف و مهربان است که غم و اندوه را از یادم میبرد.
هوش مصنوعی: بسته به اینکه من نمیتوانم خودم را به خوبی توصیف کنم، او به ستایش من پرداخته و از این ستایش، روح من آرامش یافته است.
هوش مصنوعی: اگرچه سخن از قدرت و بلندی برخوردار نیست، اما به خاطر اصالت و ارزش خود، اعتبارش بیشتر میشود.
هوش مصنوعی: شعر من مانند دریای عمیق است و هنگامی که به آن دست زدی، آتش و دودی از آن برخواست.
هوش مصنوعی: شعر من به شدت زیر نظر و قضاوت او قرار گرفته است، مانند این که با دقت و وسواس بر شستی انگشتانش بررسی میشود.
هوش مصنوعی: چون این شعر به دست او رسید، خوشحال شد و به خاطر شعرهایش احساس خوبی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: از خوشحالیِ او، به شعف رسیدم هرچند زبانم از زیباییاش تحلیل رفته است.
هوش مصنوعی: به خاطر وجود کارهای ناپسند و سیاه در او، حال او به گونهای شد که به شدت دچار مشکل و پریشانی گردید.
هوش مصنوعی: با صحبتهای تند و برندهاش تأثیر عمیقی بر او گذاشت که تمام وجودش از عیبها و نقصها پر شده بود.
هوش مصنوعی: اینکه این شعر به دو نیم شده، به خاطر تاثیر تندویی و تیززبانیش است.
هوش مصنوعی: دستبوس او، شرف و منزلت را دریافت کرد و شعر هندو را به نمایش گذاشت که رنگی سیاه و دودی دارد.
هوش مصنوعی: در کنار دریا، کفش او تر شد، چون دست مبارکش بیفایده بود.
هوش مصنوعی: وقتی که سخن در اختیار اوست، چرا کسی دیگری که توانایی بالاتری دارد، مجبور به فرماندهی او شده است؟
هوش مصنوعی: وقتی سخنان شیرین و گرانبهایی از او بیرون آمد، مانند هزاران جواهر ارزشمند بود که از او گرفته شد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زیباترین و بهترین تزیینات و آرایشها به منظور زیبا جلوه دادن عروسهای نازیبا به کار رفته است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به جایگاه و مقام والای حضرت امیر (علیهالسلام) اشاره میکند و با تعجب و تحیر میگوید که چگونه من در کنار او که اینچنین درخشان و معصوم است، میتوانم ادعای عقل و درایت کنم. این بیان نگرانی و تردید شاعر را در مقایسهی خود با مقام والا و سخن تیز حضرت نشان میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که زبان به حدی از بندگی و ادب میرسد که نمیتواند به درستی از نیکوییهای او صحبت کند، توجه و رحمتش به من جلب میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که هیچ زبانی نتواند درباره من صحبت کند، باید خودم از ویژگیها و خوبیهایم بگویم.
هوش مصنوعی: میشنیدم که وقتی چرخ (سرنوشت یا روزگار) صدای تو را بلند کرد، زبان به تعریف و تمجید خود باز کرد.
هوش مصنوعی: متاسفانه زمانی که نتوانم به درستی از این محبت بینظیر سخن بگویم، چه فایدهای دارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملکان را ز آسمان کبود
چون تو هرگز کریم و راد نبود
هرگز از تو کسی بلا نکشید
هرگز از تو کسی جفا نشنود
عید فرخنده باد بر تو ملک
[...]
پیش از این هیچ کار دیگر بود
که شبی مست پیش او بغنود
کو قدم تا بدین طریق رود
یا کجا گوش کاین سخن شنود
آفتاب جلال و عالم جود
که چنو در جهان نشد موجود
خان عادل ، کمال دولت و دین
گوهر کان محمدت ، محمود
آنکه او راست طلعت میمون
[...]
آن ولی عهد دو شه مسعود
شاه عادل مغیث دین محمود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.