دل یوسف نژادان یوسف چاه زنخدانت
گریبان چاک می روید گل از شوق گریبانت
سپاه غمزه ات را در هزیمت فتح می باشد
شکست افتاد در دلها چو برگردید مژگانت
حریف دادخواهان نیستی بیداد کمتر کن
چو گل بر میفروزی گر بگیرد خار دامانت
زچاک زخم صدجا می گشایم در بروی او
زند گر بر دل حلقه زلف پریشانت
چنان خواهم بمستی کام از لعل لبت گیرم
که گردی از نمک باقی نماند در نمکدانت
باین ضعفی که نتوانم به بیهوشی زخود رفتن
توانم رفت چون پروانه هر ساعت بقربانت
تمام از پای تا سر مهربانی و وفائی تو
بزخم صید مرهم می گذارد آب پیکانت
مگر بادی بقصد کشتن شمع مزار آید
وگرنه کیست کاید بر سر خاک شهیدانت
کلیم آنروز سردار وفاکیشان ترا دانم
که در راه وفای او نه سر مانده نه سامانت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به غم و شور و شوق عاشقانه اشاره دارد. شاعر از زیبایی معشوقهاش و تاثیر عمیق او بر دل و روح خود میگوید. او از احساسات شدیدش نسبت به معشوقهاش و اینکه چگونه غمزههای او دلها را تسخیر میکنند، سخن میگوید. شاعر به تلخی عشق و دردهایی که از جدایی به وجود میآید اشاره میکند و از ضعف و وابستگیاش به معشوق مینویسد. در نهایت، اشارهای به وفا و فداکاری وجود دارد و شاعر عشق را چیزی ارزشمند میداند که زندگی و مرگ را تحت تاثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: دل فرزند یوسف، به یاد تو و زیباییات، همچون چاه عمیق و پر از عشق میشود، و این عشق به قدری زیاد است که با شوق، گلی از دلش میروید و دلتنگیاش را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: سپاه زیبایی تو بر دلها پیروز شده است؛ وقتی مژگانت به سمت قلبها برگردد، شکست آنها حتمی است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در برابر دادخواهان قرار نگیری، ستم و بیعدالتی را کمتر کن. تو که مانند گلی بر میفروزی، باید مراقب باشی که اگر خارهای دامن تو را بگیرد، دردناک خواهد بود.
هوش مصنوعی: از زخمهای متعدد خود به او میگویم و هر بار که به چشمانش نگاه میکنم، دل را در حلقههای موهای آشفتهات گرفتار میکنم.
هوش مصنوعی: میخواهم به قدری از نوشیینی لبهای تو لذت ببرم که اصلاً نمکی در نمکدانی باقی نماند.
هوش مصنوعی: با این ضعفی که دارم، نمیتوانم به حالت بیهوشی از خودم دور شوم، اما میتوانم همچون پروانه هر لحظه به گرد تو بچرخم و به عشق تو نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: تمام وجودت از سر تا پا مهربانی و وفاداری است. این ویژگیهای تو به مانند مرهمی بر زخمهای دل دیگران عمل میکند و مانند آب شفابخش است.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است بادی به منظور خاموش کردن شمع در جایگاه شهیدان بیاید؟ در غیر این صورت، چه کسی بر سر خاک شهیدان میآید؟
هوش مصنوعی: در آن روز، من تو را سردار وفاداری میدانم که در مسیر وفا هیچ چیز از تو باقی نمانده، نه سر و نه بدنه.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
سحرگه چون برانگیزد ز خواب آهنگ میدانت
بفال سعد بنماید قمر روی از گریبانت
دهان غنچه از شادی بماند باز اگر گویم
که با وی نسبتی دارد لب چون غنچه خندانت
بهر مجلس که بنشینی هزاران فتنه برخیزد
[...]
ترا صد خوبی و بر هر یکی صد دیده حیرانت
مرا یک جان و میخواهم شوم صد بار قربانت
قیامت در صباح حشر باشد وه چه حال است این
که در هر صبح برخیزد قیامت از گریبانت
به خونخواهی عنانت را که گیرد آفتاب من
[...]
هوا را سرافرازی می دهد نخل خرامانت
تذروستان شود روی زمین از موج جولانت
ز حیرت سرگرانی کم نگه اما چه می دانی
که نرگسدان کند باغ نگه را چشم خندانت
جهان در سرمه خوابید از خیال چشم فتانت
چه سنگین بود یارب سایهی دیوار مژگانت
تحیر بر سراپای تو واکردهست آغوشی
که چون طاووس نتوان دید بیرونگلستانت
کدورت تا نچیند جوهر شمشیر استغنا
[...]
ننالم در قفس ای گل ز جور خار هجرانت
از آن نالم که نالد مرغ دیگر در گلستانت
جفا بس رحم کن بر این تن نازک مباد ای گل
برسم دادخواهان خاری آویزد به دامانت
درین وادی ز هر مشت گل آید بوی خون گویا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.