گفت امام عرش مسند قاسم خلد و جحیم
آنکه بر فرقش برازنده است تاج انما
کادمی در خواب باشد تا به قید زندگی است
می شود بیدار چون زین قید سازندش رها
اهل تغییر از هر آن چیزی که می بینی به خواب
می نخواهند ای برادر غیر عکس مدعا
پس چو مکروهی ببینی در جهان اصلا مرنج
عکس آن را منتظر میباش از فضل خدا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به نوعی دیالوگ یا سخنرانی است که به موضوعات معنوی و هستیشناسی اشاره دارد. در آن بیان میشود که امام (به احتمال امام علی یا یکی دیگر از ائمه) بر عرش نشسته و به حکمت و عظمت او اشاره شده است. همچنین به مفهوم خواب و بیداری پرداخته شده است؛ اینکه انسانها ممکن است در خواب باشد، اما وقتی از قید زندگی آزاد شوند، بیدار خواهند شد.
به طور کلی، تأکید بر تغییر و عدم ثبات در دنیا وجود دارد و گفته میشود که باید نسبت به دنیا نگران نبود، زیرا هر بدی که میبینیم، ممکن است با فضل خداوند برعکس شود. پیام کلی این اشعار امیدواری و دلگرمی در مواجهه با مشکلات و ناپایداریهای زندگی است.
هوش مصنوعی: امام به مقام والای خود اشاره میکند و بهشت و جهنم را به کسانی نسبت میدهد که شایستگی و مقام واقعی را دارند. او کسانی را که بر جایگاه علمی و معنوی ایستادهاند، مورد ستایش قرار میدهد و تاج بزرگ بر سرشان را نشانهای از مقام رفیعشان میداند.
هوش مصنوعی: انسان وقتی در قید و بند زندگی است مانند کسی است که در خواب به سر میبرد. اما زمانی که از این قید رها شود، بیدار میشود و درک و آگاهیاش افزایش مییابد.
هوش مصنوعی: برادر، افرادی که به تغییرات متمایل هستند، نمیخواهند به چیزی جز تصاویری که میبینند و احساساتشان توجه کنند.
هوش مصنوعی: اگر در دنیا با نیتی بد یا فریبکارانه مواجه شدی، ناراحت نشو. بلکه منتظر لطف و رحمت خدا باش که همانطور که بدی وجود دارد، خوبیها هم در انتظارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عسکری شکر بود تو گو بیا می شکرم
ای نموده ترش روی ار جا بد این شوخی ترا
از که آمختی نهادن شعرهائی شوخ چم
گر برستی شاعران هرگز نبودی آشنا
کشه بربندی گرفتی در گدائی سرسری
[...]
پادشا بر کامهای دل که باشد؟ پارسا
پارسا شو تا شوی بر هر مرادی پادشا
پارسا شو تا بباشی پادشا بر آرزو
کآرزو هرگز نباشد پادشا بر پارسا
پادشا گشت آرزو بر تو ز بیباکی تو
[...]
تا دل من در هوای نیکوان گشت آشنا
در سرشک دیده ام کرد این دل خونین شنا
تا مرا بیند بلا با کس نبدد دوستی
تا مرا بیند هوی با کس نگردد آشنا
من بدی را نیک تر جویم که مرد مرا بدی
[...]
شاعران بینوا خوانند شعر با نوا
وز نوای شعرشان افزون نمی گردد نوا
طوطیانه گفت و نتوانند جز آموخته
عندلیبم من که هر ساعت دگر سازم نوا
اندران معنی که گوید بدهم انصاف سخن
[...]
ای جهانداری که هستی پادشاهی را سزا
در جهانداری نباشد چون تو هرگز پادشا
از بشارتهای دولت وز اشارتهای بخت
شاه پیروز اختری و خسرو فرمانروا
پادشاهی یافته است از نام تو عز و شرف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.