گنجور

 
جویای تبریزی

حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن

قطره در حبس ابد مانده است از گوهر شدن

شکر کن بر ناتوانیها که می یابد هلال

منصب حسن کمال از پهلوی لاغر شدن

فقر در آئین ارباب توکل کیمیاست

خاک گردیدن بود در مشرب ما زر شدن

تا توانی خویشتن را کمتر از هر کم شمار

گر بود در خاطرات اندیشهٔ بهتر شدن

ای ستمگر فکر خود می کن که باید عاقبت

اخگر سوزنده را ناچار خاکستر شدن

شیخنا! آدم شدن گیرم که مقدور تو نیست

پر ضروری هن نکرده است اینقدرها خر شدن

سینه کندن، خون دل خوردن، شعار خویش ساز!‏

ای که باشد چون عقیقت ذوق نام آور شدن

پای در دامان عزلت کش چو شد مویت سفید

حیف باشد باق خم حلقهٔ هر در شدن

زینهار از خون خود خوردن منال ای دل که هست

پیش ما کفران نعمت بدتر از کافر شدن

چشم دارم سرمهٔ چشم ملک سازد مرا

همچو جویا خاک راه آل پیغمبر شدن

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

چون توان قانع به پیغام از لب دلبر شدن؟

با دهان خشک نتوان از لب کوثر شدن

حاصل نزدیکی سیمین بران دل خوردن است

رشته از گوهر ندارد بهره جز لاغر شدن

گوشه گیری می کند ناقص عیاران را تمام

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فیض کاشانی

تا نگوئی هست آسان عشق را رهبر شدن

عشق را رهبر شدن هست از ملک برتر شدن

از ملک برتر شوی چون عشق را رهبر شوی

کار این کار است نه در عقل دانشور شدن

عشق بستد از ملک باج سجود آدمی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه