گنجور

 
جویای تبریزی

کام دل از لب شکرشکنی شیرین کن

وصف آن تنگ شکرگو سخنی شیرین کن

دادهٔ حق بتو گر تلخی کامست منال

هر دم از شکر شکرش دهنی شیرین کن

غوطه در شیرهٔ جان زن ز خیال لب یار

نیشکر وار سراپای تنی شیرین کن

تلخی از می بزداید لب شکر شکنت

دهن جام به ساغر زدنی شیرین کن

سوخت کامت ز حدیث نمک رخسارش

از لب او سخنی گو، دهنی شیرین کن

 
sunny dark_mode