گر چنین در ضعف دایم بگذرد احوال من
مو برآرد دیدهٔ آیینه از تمثال من
با کدورت بسکه بگذشت از غمت احوال من
در گذشتن سایه در پی داشت ماه و سال من
گردهٔ تصویر برخیزد غبار از تربتم
شد نهان در پرده های دل ز بس آمال من
نور شمع جان مرا در پرده هستی ازوست
می شود فانوس بزم آیینه را تمثال من
بسکه احوالم نهان در گرد کلفت گشته است
چون ورق گردان زمین را گرگشایی فال من
موج سان جویا خورد جوهر بهم آیینه را
دیده بگشاید اگر بر صورت احوال من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احوالاتی میپردازد که شاعر به دلیل غم و درد در زندگی خود دچار آنهاست. او احساس میکند که ضعف و غم، تصویر واقعی او را در دنیا پنهان کرده و به تدریج از یاد رفته است. در این حال، او به تصویر خود در آینه اشاره میکند و میگوید که نور زندگیاش تنها از وجود اوست. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که به سبب شرایط سخت و غم انگیز، احساسات و امیدهایش در دلش نهان مانده و او به دنبال پیدا کردن حقیقت و معنی واقعی زندگیاش است. این شعر نغمهای از اندوه، پنهان بودن احساسات و جستجوی نور و روشنایی در زندگی است.
هوش مصنوعی: اگر همیشه حال من چنین ضعیف بگذرد، چشم آیینه از تصویر من مو برمیآورد.
هوش مصنوعی: غمهای تو آنقدر بر من سایه انداخته که دیگر نمیتوانم احوال خودم را به خاطر بیاورم. روزها و سالها در گذرند، اما اثر تلخ آن غم همچنان با من است.
هوش مصنوعی: تصویر من در دلهای دیگران به جا مانده و غباری از یادها بر تربتم نشسته است، بهطوری که آرزوهای فراوانم باعث شده تا این حس نهانی در آنها احساس شود.
هوش مصنوعی: شعله شمع، زندگی من را در جهان مادی روشن میکند و به واسطه آن، در جشن و سرور، تصویر من مانند نوری در آینه میدرخشد.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه وضعیت من به شدت مخفی شده و در تلاطم روزگار پیچیده است، مانند ورقهای زمین که تحت تأثیر باد و تغییرات قرار میگیرند، فال من هم تحت تأثیر این شرایط قرار دارد.
هوش مصنوعی: موجی که به سواحل نزدیک میشود، جوهر آب را به هم میزند و اگر به چهرهی من بنگرد، میتواند رازهای درونم را آشکار کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رشک میبردند شهری بر من و احوال من
کرد ضایع کار من این بخت بی اقبال من
طایری بودم من و غوغای بال افشانیی
چشم زخمی آمد و بشکست بر هم بال من
بخت بد این رسم بد بنهاد و رنجاند از منت
[...]
می دود حاجت به راه خواهش از دنبال من
همت استغنا همی آرد به استقبال من
صدر عزت قرب می جوید به من، دشمن کجاست؟
تا ببیند رتبه عشق بلند اقبال من
عزتی دارم که گر پا دیر در جنت نهم
[...]
بس که دارد گرد کلفت چهره احوال من
روی می مالد به خاک آیینه را تمثال من
بلبل من از حریم بیضه تا آمد برون
گل ز شبنم خیمه بیرون زد به استقبال من
نامرادی مطلب افتاده است در راه طلب
[...]
اوج گیرد رتبة افتادگی از حال من
تیرهبختی سر به گردون ساید از اقبال من
بس که در افتادگیها گرد بر رویم نشست
خاک بر سر میکند آیینه از تمثال من
من به راه وصل پویان روز و شب چون آفتاب
[...]
دلبر کاتب که می داند سراسر حال من
خط روی اوست فردا نامه اعمال من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.