بی تو چون پسته طرب ساخته غمناکترم
یک دهن خنده نشانیده به خون تا کمرم
بزم رقص تو ز بس حیرت نظاره فزود
گرم گردش شده گرداب صفت چشم ترم
غنچه سانم همه تن دل به تمنای غمت
چون گل از لذت دردت همه لخت جگرم
پی بمقصد نبرم تا نگشاید دل تنگ
مانده در عقدهٔ دل غنچه صفت بال و پرم
هر نفس بینمت از بسکه به رنگی در خواب
می شود بالش پر بوقلمون زیر سرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق خبر میدهد. شاعر با اشاره به غم و تنهاییاش بدون معشوق، به تصویر کشیدن شادی موقتی که فقط زبانی است و به عمق درد تبدیل میشود، میپردازد. او خود را به غنچهای تشبیه میکند که در انتظار گشوده شدن و رسیدن به معشوق است و عواطفش به شدت تحت تأثیر وجود و نظاره زیبای اوست. در نهایت، شاعر از دل تنگی و بیقراری خود صحبت میکند و نشان میدهد که هر لحظه عشقش را در خواب میبیند.
هوش مصنوعی: بدون تو، مانند پستهای هستم که خوشیام به غم تبدیل شده است. لبخندی بر لب دارم، اما این لبخند به اندازهای غمگین است که به خون آغشته شده است.
هوش مصنوعی: در مراسم رقص تو، بهقدری به تماشای تو حیرتزده شدم که مرکز توجه من، چشمان پر از اشک و نیروی چرخش تو شد.
هوش مصنوعی: مانند غنچهای هستم که تمام وجودم به آرزوی تو منتظر است، مانند گلی که از لذت درد تو، تمام روحم مجروح شده است.
هوش مصنوعی: من برای رسیدن به هدفم، نمیتوانم پیش بروم تا زمانی که دلتنگیام برطرف نشود. درونم مانند غنچهای است که هنوز شکفته نشده و نیاز به آزادی و پرواز دارد.
هوش مصنوعی: هر وقت تو را میبینم، مثل اینکه خواب به خودم میگیرد و زیر سرم بالش پر از بوقلمون میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شهی کز همه شاهان چو همی در نگرم
خدمت تست گرامی تر و شایسته ترم
تا همی زنده بوم خدمت تو خواهم کرد
از ره راست گذشتم گر ازین در گذرم
دل من شیفته بر سایه، و جاه و خطرست
[...]
من بیچاره مگر بر رخ آن مه نگرم
که چو در وی نگرم جامه بتن در بدرم
بزبان با سخن او سخن مه نبرم
بر لب او که همی گوید شهد و شکرم
تو دهی بوسه و من خامش بوسه شمرم
[...]
میروم از غم عشق تو چنان بیخبرم
که ندانم به کجا یا به چه اندیشه درم
همچو روی تو همه کار من آراسته بود
وه، که چون موی تو اکنون همه زیر و زبرم
تیغ هجران تو گر زخم چنین خواهد زد
[...]
ای بزرگی که چو من راه مدیحت سپرم
همه بر شارع اقبال بود رهگذرم
مهر و کین تو نهد قاعدۀ کون و فساد
کرد صدباره ازین منهی فکرت خبرم
چون نهد روی بدین گنبد پیروزه نمای
[...]
عمری است که در راه تو پای است سرم
خاک قدمت بدیدگان میسپرم
زان روی کنون آینه روی توم
از دیده تو بروی تو مینگرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.