گنجور

 
جویای تبریزی

هرگز نبوده غیر توام آرزوی دل

یارب تهی مباد ازین می سبوی دل

جز غنچه ای که می شکفد از نسیم صبح

از کس ندیده ایم درین باغ روی دل

تا خنجر ترا لب زخم دل مکید

آمد مرا ز فیض تو آبی به جوی دل

تا با خودی ز حضرت دل دور مانده ای

از خود برون خرام پی جستجوی دل

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

ای فرق تا به پای همه آرزوی دل

آب حیات رانده خیالت به جوی دل

دل بستمت به زلف ندانستم این قدر

کز وی چنین دراز شود گفتگوی دل

عمری به گرد کوی تو گشتم چوبیدلان

[...]

سلمان ساوجی

ای جان نازنین من ای آرزوی دل

میل من است سوی تو میل تو سوی دل

بر آرزوی روی تو دل جان همی دهد

وا حسرتا! اگر ندهی آرزوی دل

چون غنچه بسته‌ام سر دل را به صد گره

[...]

نظیری نیشابوری

زان شب که یار کرد نگاهی به سوی دل

دیگر به سوی خویش ندیدیم روی دل

صاحبدلی بود که نصیبی به ما دهد

گویی به خاک ما نرسیدست بوی دل

آن را که رخ ز آیینه دوست تافتند

[...]

عرفی

صد مُهر می نهم به لب گفت و گوی دل

تا گَرد غم به شِکوه نجنبد ز روی دل

دامن به سلسبیل نیالاید آن که او

در چشمه سار درد کند شست و شوی دل

بگداختیم مرهم و الماس ریختیم

[...]

صائب تبریزی

تا چند گرد کعبه بگردم به بوی دل

تا کی به سینه زنم ز آرزوی دل

افتد ز طرف کعبه و بتخانه دربدر

سر گشته ای که راه نیابد به کوی دل

یوسف یکی و نکهت پیراهنش یکی است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه