زان شب که یار کرد نگاهی به سوی دل
دیگر به سوی خویش ندیدیم روی دل
صاحبدلی بود که نصیبی به ما دهد
گویی به خاک ما نرسیدست بوی دل
آن را که رخ ز آیینه دوست تافتند
پهلوی دل نشسته نبیند عدوی دل
بر من نکرد مرحمتی پیر می فروش
تا بر سر خمش نشکستم سبوی دل
بر حق گرفت خون دل و دیده دامنم
از عیش های دیده بریدم گلوی دل
دستم به چاک سینه از آن باز کرده اند
تا من به آب دیده کنم شست و شوی دل
اغوای دیو و ذلت آدم به آب رفت
سر داده اند سیل محبت به جوی دل
هرچند گویم از غم دل بیشتر شود
خالی نمی شود دلم از گفتگوی دل
گفتم شوم ملازم دل بینمت مگر
هرچند برشدم نرسیدم به کوی دل
زان دم که دل به دست رضایت سپرده ام
از وی نکرده ام پس از آن جستجوی دل
یاری که دستگیری یاری کند کجاست؟
از هر غمم غم تو کند جستجوی دل
بنشین که راحتست «نظیری » وجود عشق
یک آرزو کنند هزار آرزوی دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق عاشقانه و غمناک خود میپردازد. او از لحظهای میگوید که نگاه محبوبش دلش را تسخیر کرده و از آن زمان به خود نمیتواند بیندیشد. شاعر احساس میکند که دلش از محبت بینصیب مانده و هیچ آسایشی ندارد. او به حسرت و دردهای عاشقانهاش اشاره میکند و از کمبود محبت و یاری در زندگی صحبت میکند. در نهایت، او به این باور میرسد که عشق واقعی، آرامش و امید به آرزوهای بیشتر به همراه دارد.
هوش مصنوعی: از شبی که معشوق نگاهی به سمت دیگری انداخت، دیگر نتوانستیم روی دلبر به خود ببینیم.
هوش مصنوعی: یک فرد با دل بزرگ و مهربان بود که میتوانست به ما نعمتی بدهد، اما به نظر میرسد که عطری از محبت او به ما نرسیده است.
هوش مصنوعی: کسی که چهره معشوق را در آینه میبیند، دیگر دشمن دل خود را در کنار دلش نمیبیند.
هوش مصنوعی: پیر شرابفروش به من لطفی نکرد، تا زمانی که به خاطر غم و درد قلبم، ظرف وجودم را نشکستم.
هوش مصنوعی: دلتنگی و غصهام را با خون دل و اشکهای خود مینگرم و از لذتی که میتوانستم تجربه کنم، خود را جدا کردهام. دل من از درد و رنج پر شده است.
هوش مصنوعی: دست من را از طریق چاک سینه باز کردهاند تا بتوانم دل خود را با اشکهایم شستشو دهم.
هوش مصنوعی: دستفرمانی شیطانی و ناتوانی انسان به فراموشی سپرده شده و محبت بهقدری زیاد شده که همچون سیل در دل جاری است.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم حرف بزنم و از درد و غمهایم بگویم، دل من باز هم از این مکالمات پر میشود و خالی نخواهد شد.
هوش مصنوعی: گفتم که همراه دل میشوم تا تو را ببینم، اما هرچقدر که تلاش کردم و دور شدم، به جایی که دل من آنجاست نرسیدم.
هوش مصنوعی: از زمانی که رضایت را پذیرفتم و دل را به او سپردم، دیگر به دنبال دل خود نرفتهام.
هوش مصنوعی: یار و دوستی که در مشکلات به کمک بیاید کجاست؟ من از هر نگرانیام فقط به فکر دل تو هستم.
هوش مصنوعی: بنRose که در حال نشستن هستی، بدان که عشق به تو آرامش میدهد. کسانی که عشق را آرزو میکنند، هزاران آرزوی دیگر در دل دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای فرق تا به پای همه آرزوی دل
آب حیات رانده خیالت به جوی دل
دل بستمت به زلف ندانستم این قدر
کز وی چنین دراز شود گفتگوی دل
عمری به گرد کوی تو گشتم چوبیدلان
[...]
ای جان نازنین من ای آرزوی دل
میل من است سوی تو میل تو سوی دل
بر آرزوی روی تو دل جان همی دهد
وا حسرتا! اگر ندهی آرزوی دل
چون غنچه بستهام سر دل را به صد گره
[...]
صد مُهر می نهم به لب گفت و گوی دل
تا گَرد غم به شِکوه نجنبد ز روی دل
دامن به سلسبیل نیالاید آن که او
در چشمه سار درد کند شست و شوی دل
بگداختیم مرهم و الماس ریختیم
[...]
تا چند گرد کعبه بگردم به بوی دل
تا کی به سینه زنم ز آرزوی دل
افتد ز طرف کعبه و بتخانه دربدر
سر گشته ای که راه نیابد به کوی دل
یوسف یکی و نکهت پیراهنش یکی است
[...]
تا کی کنی به گریه، طلب آرزوی دل؟
ای دیده پیش خلق مریز آبروی دل
دل آرزوی خون جگر کرد بی لبت
چندان گریستم که نماند آرزوی دل
یا رب به دامنش ننشیند غبار غم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.