دایما خون دلم زان زلف و کاکل میچکد
آب و رنگ گل نگر کز شاخ سنبل میچکد
سرو رنگینجلوهام چون در خرام آید به ناز
خون خجلت از پر طاووس گلگل میچکد
در گلستانی که آب از جوی یکرنگی خورد
خون گل پیوسته از منقار بلبل میچکد
گشتهام در عشق او تریاکی تریاق صبر
بس که زان تیغ مژه زهر تغافل میچکد
زینهار از همزبانی فیض کیفیت مجوی
کز لبش صاف تکلم بیتامل میچکد
حرص دارد تشنهٔ صد آرزو جویا مرا
ورنه آب گوهر از دست توکل میچکد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات عمیق عشق و درد ناشی از آن صحبت میکند. او میگوید که خون دلش به خاطر زلف و زیبایی معشوقش میریزد و این زیبایی تا حدی او را تحت تأثیر قرار میدهد که خجلت و شرم از وجودش میچکد. همچنین، او به تصویرسازی از گل و بلبل میپردازد و عشق را نوش دارویی میداند که در عین حال میتواند دردآور باشد. در نهایت، شاعر اشاره میکند که اگرچه در عشق خود تشنه و آرزومند است، اما از هم زبانی و بیان مستقیم احساساتش نیز میپرهیزد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زلف و موهای معشوق همیشه در حال گریه و خونریزی است. به زیبایی گل نگاه کن که مانند اشکهای من از شاخ سنبل میچکد.
هوش مصنوعی: وقتی که من با زیبایی و ناز قدم برمیدارم، زیباییام همچون سرو رنگین جلوه میکند و این باعث میشود که از شرم و خجالت، قطرات خون به رنگ تزیینات پر طاووس بر زمین بریزد.
هوش مصنوعی: در باغی که آب زلال و یکدست جاری است، گلها به دلیل عشق و احساسات بلبل، همیشه در حال قربانی شدن و از آنها خون میچکد.
هوش مصنوعی: در عشق او چنان به تریاک معتادم که داروی صبرم را هم از دست دادهام. آنقدر به من آسیب میزند که با هر نگاهی که میکند، زهر بیتوجهیاش بر دلم میچکد.
هوش مصنوعی: از همصحبتی با کسی که فقط به ظاهر گفتار اهمیت میدهد، پرهیز کن، چون از لبانش کلامی بیپروا و سطحی سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال دستیابی به آرزوهای فراوان است، سخت در تلاش و آرزومند من است. در حالی که اگر اعتماد به خدا داشته باشد، همچون آب گرانبهایی از او خواهد ریخت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حسرت از منقار خونآلود بلبل میچکد
پاکدامانی چون شبنم از رخ گل میچکد
آب و رنگ گلستان حسن افزون میشود
هر قدر خون بیش از تیغ تغافل میچکد
گر نصیب خار میگردد گناه قسمت است
[...]
در گلستان بیتو اشک از چشم بلبل میچکد
رنگ و بو میگردد و آب از رخ گل میچکد
مرغ دل را کشتهای امروز پنهان کردهای
خون این صید از دم تیغ تغافل میچکد
زلف مرطوب که امشب داده آبت ای نسیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.