می به جام گل از آن رخسار زیبا ریختند
رنگ سرو از سایهٔ آن قد رعنا ریختند
خلوت دل روشن از فیض ریاضت می شود
شمع این بزم از گداز پیکر ما ریختند
خواستم تا در خیال آرم شکوه عشق را
چشم چون برهم زدم در قطره دریا ریختند
شرم افشای حقیقت مهر لب شد هر قدر
صاف منصوری به جام طاقت ما ریختند
خوش نگاهان امشب از هر جنبش مژگان شوخ
ترکش تیری مرا در سینه یکجا ریختند
روشن از کیفیت معنی است بزم اینجا، مگر
از گداز شیشهٔ دل شمع مینا ریختند
کم کسی از آن حسن نیم رنگش آگهست
معنیی بود اینکه جویا در دل ما ریختند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند و میگوید که چگونه عشق و زیبایی او تأثیر عمیقی بر دل و جان او دارد. او با استفاده از تصاویری زیبا از می و بزم، احساسی عمیق از عشق و زیبایی را منتقل میکند. در این بزم، شمع و می و دل به هم آمیخته شدهاند و تأثیر عاطفی عمیقی بر شاعر گذاشتهاند. همچنین، شاعر به شرم و راز عشق و مشکلات در ابراز آن اشاره میکند و از احساساتی نظیر شوق و درد در دل خود سخن میگوید. در نهایت، او به محدود بودن درک دیگران از زیبایی معشوق و عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: شراب قرمز رنگ به خاطر چهرهٔ زیبا در جام گل ریخته شد و رنگ سبز سرو به دلیل سایهٔ آن قامت بلند و نازک پخش شد.
هوش مصنوعی: دل وقتی با تمرین و عبادت نورانی میشود، مثل شمعی که در این محفل میدرخشد، در اثر رنج و سختیهایی که بر ما گذشته، روشنایی خود را به دست میآورد.
هوش مصنوعی: خواستم تا زیبایی و عظمت عشق را در ذهنم مجسم کنم، اما به محض اینکه پلک زدم، دیدم که در قطرهای از دریا، آن زیبایی جلوه کرده است.
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که حقیقت عاشقانه در کلام زیبا و صادقانه بیان شود، باز هم از روی شرم و حیا ما نتوانستیم آن را افشا کنیم.
هوش مصنوعی: امشب چشمان زیبا با تکانهای مژگانشان به قدری بازیگوش بودند که به یکباره تیر عشق را به قلب من زدند.
هوش مصنوعی: این بزم و مهمانی در اینجا به دلیل کیفیت خاص معنایی که دارد، روشن و درخشان است و شاید این درخشندگی به خاطر این باشد که شمعی از دل شیشهای و شکنندهای به نام مینا، در حال ذوب شدن و ریختن نورش است.
هوش مصنوعی: کمتر کسی از زیبایی ظاهری او آگاه است؛ زیرا مفهوم عمیقتری در دل ما نهفته است که تنها به جستجوگران واقعی نمایان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در سر پرشور ما تا رنگ سودا ریختند
لاله ها پیمانه خود را به صحرا ریختند
من کشیدم بی تأمل باده منصور را
ورنه صدبار این می از ساغر به مینا ریختند
شعله شوق مرا شد بال پرواز دگر
[...]
تا به عالم، رنگ بنیاد تمنا ریختند
گرد ما را چون نفس در راه دلها ریختند
واپسی زین کاروان چندین ندامت بار داشت
هرکه رفت ازپیش خاکش برسرما ریختند
گنج گوهر شد دل قومی که از شرم طلب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.