بحر را چشم تر ما از نظر می افکند
کوه را بار غم از کمر می افکند
گر زبانم ریزه خوان شکوه شد از جا مرو
شعلهٔ عشقست گاهی هم شرر می افکند
وادی خونخوار عشق است اینکه در گام نخست
ناخن از سر پنجهٔ شیران نر می افکند
در دلم کز صاف یکرنگیست تخمیر گلش
هر نفس نیرنگ او رنگ دگر می افکند
ماه نو امروز اگر با ابروش در همسری است
هفتهٔ دیگر تماشا کن سپر می افکند
شوخی حسن ترا نازم که از موج صفا
خار در پیراهن آب گهر می افکند
هر که نگزیند کنار از دور پر آشوب جام
خویش را جویا به گرداب خطر می افکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و تجربیات عاطفی شاعر میپردازد. شاعر به قدرت عشق و تأثیرات آن اشاره میکند و بیان میکند که چگونه عشق میتواند آدمی را به چالش بکشد و او را در مسیرهای خطرناک قرار دهد. همچنین تکرار تصویر طبیعت، از دریا و کوه گرفته تا گل و ماه، نشاندهنده تأثیر عواطف انسانی بر دنیای اطراف است. در نهایت، شاعر به این نکته میپردازد که واقعیتهای زندگی و عشق میتواند هم شیرین و هم تلخ باشد و ما را در موقعیتهای متضاد قرار دهد.
هوش مصنوعی: چشمان ما با اندوه به دریا نگاه میکنند و کوه به خاطر بار غم، خود را خم کرده است.
هوش مصنوعی: اگر زبانم به خاطر بیان شکایتی به خامی بیفتد، نروید؛ زیرا این عشق است که گاهی همچون جرقهای شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: مسیر عشق پر از چالش و خطر است و در آغاز راه، شیران نر نیز زخمی میشوند و ناخنهایشان را از دست میدهند.
هوش مصنوعی: در دل من، به خاطر صداقت و خلوص، گلهایی پرورش یافتهاند که با هر نفسی که میکشم، او در حجاب نیرنگ و رنگ دیگری جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: امروز اگر ماه نو در کنار ابروی تو قرار گرفته، هفتهٔ آینده شاهد خواهی بود که چهرهاش تغییر میکند و به حالت دیگری درمیآید.
هوش مصنوعی: من به شوخیهای حسن بسیار افتخار میکنم، زیرا او مانند موجی از صفا، زیبایی را در پیراهن آب و در دل گوهر میاندازد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از دور و از فاصله به زندگی خود نگاه نکند و به خاطر ترس از خطرات، خود را از لذات و تجربیات دور کند، در واقع خودش را به مشکلات و بحرانها نزدیک میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کسی چیزی به پای آن پسر می افکند
شاه ملک افسر گدای ملک سر میافکند
آفتاب از پرده پیش از صبح میآید برون
چون سحرگه باد از آن رخ پرده بر میافکند
سایه میافکند مرغی بر سر مجنون و من
[...]
گریه من آب در جوی سحر میافکند
ناله من شعله در جان اثر میافکند
آن لب حرف آفرین چون میشود گرم عتاب
آتش یاقوت پنداری شرر میافکند
گر تبسم این چنین بر لعل او زور آورد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.