تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود
آشفته خاطریم به سامان نمی شود
ارباب جستجوی به راهش سپرده اند
آن پای را که رزق مغیلان نمی شود
کو لمحه ای که پنجهٔ مژگان شوخ او
با چاک سینه دست و گریبان نمی شود
آن را که یکه تاز ره جستجوی اوست
پای طلب حصاری دامان نمی شود
چون شمع در سری که نباشد هوای عشق
از پای تا به سر همه تن جان نمی شود
جویا دل تو نشکفد از یک جهان نشاط
طرف می تو ساغر دوران نمی شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و سرگشتگی در جستجوی معشوق است. شاعر به زیبایی اشاره میکند که تا زمانی که عشق او به پا نمیخورد، آشفته خاطر و بیقرار است و نمیتواند به آرامش برسد. او به اختلال در وجود خود و ناتوانی در عشق میپردازد و نشان میدهد که حتی اگر در تلاش برای یافتن معشوق باشد، نمیتواند به آرامش و شادی برسد. در کل، شاعر احساس تنهایی و ناامیدی را در مسیر عشق خود به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که زلفت بینظم و آشفته است، آرامش خاطر ما هم برقرار نمیشود.
هوش مصنوعی: آقای جستجو را در مسیر خود رها کردهاند، چون پای کسی که از طریقی به دنبال روزی میرود، به جایی نمیرسد.
هوش مصنوعی: لحظهای را تصور کن که مژگان زیبا و بازیگوش او به چاک سینهام نزدیک نمیشود و با آن درگیر نمیشود.
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال یک سیر و سفر خاص و یگانه است، هرگز به دیواری برای محدود کردن خود تن نمیدهد.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق در دل کسی وجود نداشته باشد، مانند شمعی میماند که در جایی بیهوا سوزانده میشود و تمام وجود او، از سر تا پا، جان ندارد.
هوش مصنوعی: دل تو از یک دنیا شادی و سرور نمیتواند بشکفت، چرا که فقط با می و نوشیدن جامی از زندگی، دوران خوشی به دست میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کاری ست در سرم که به سامان نمی شود
دردی ست در دلم که به درمان نمی شود
می کن به ناز خنده که دیوانه تر شوم
دیوانگی من چو به پایان نمی شود
رخسار می نمایی که خوش لذتی ست، آنک
[...]
آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود
وین پیر بت پرست مسلمان نمیشود
کارم ز دست عشق بمردن کشید دل
از کار خود هنوز پشیمان نمیشود
یکشب نمیشود که زغم دست یاربم
[...]
از خط گرفته آن مه تابان نمی شود
این مور بار دست سلیمان نمی شود
بر روی خویش تیغ چرا می کشی عبث
این دل سیه به تیغ مسلمان نمی شود
از ماهتاب خواب سبک می شود گران
[...]
ای دوست، دزد حاجب و دربان نمیشود
گرگ سیه درون، سگ چوپان نمیشود
ویرانهٔ تن از چه ره آباد میکنی
معمورهٔ دلست که ویران نمیشود
درزی شو و بدوز ز پرهیز پوششی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.