غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واکند
این گره را قطرهٔ شبنم به دندان واکند
آفتاب من به نقد جان چو شد جولان فروش
صبح را پیش از دو دم نگذاشت دکان واکند
بسکه می چسبند لبهایش ز شیرینی بهم
در شکفتن چون زهم آن لعل خندان واکند
می تواند گوهر مقصود را در عقد داشت
عقدهٔ تن را کسی کز رشتهٔ جان واکند
فتح ابواب است در بدن کلید موج می
بر رخ احباب درهای گلستان واکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که چین منع از ابروی دربان وا کند
از دم عقرب گره را هم به دندان وا کند
گوهر شهوار گردد آبرو چون شد گره
کس چه لازم چون صدف لب پیش نیسان وا کند؟
می توان در گوشه عزلت به خود پرداختن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.