گنجور

 
جویای تبریزی

در سینه آنچه این دل مایوس می کند

کی در فرنگ نالهٔ ناقوس می کند

آنجا که سرو قد تو آراست بزم رقص

رنگ پریده مستی طاؤس می کند

گر حکیمانه زند کس چو تو ساغر جویا

می نگوییم که افسرده ادراک زند

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
حنظلهٔ بادغیسی

این قطعه در لباب‌الباب عوفی به حنظله منتسب شده است.

یارم سپند اگر‌چه بر آتش همی فگند

از بهر چشم، تا نرسد مر ورا گزند

او را سپند و آتش ناید همی به کار

با رویِ همچو آتش و با خالِ چون سپند

سنایی

این ابلهان که بی‌‌سببی دشمن منند

بس بُلفضول و یافه‌درای و زَنَخ زنند

اندر مصاف مردی، در شرط شرع و دین

چون خنثی و مخنث نه مرد و نه زنند

مانند نقش رسمی بی‌‌اصل و معنی‌اند

[...]

سوزنی سمرقندی

یا ایهااللوند مرا پای خواست بند

تدبیر من بساز بیک تیز باد گند

معشوق من توئی علف بوق من توئی

من بوق میزنم تو دهل دند دند دند

افسوکی بدار و دو سه تیزکی بلحن

[...]

قوامی رازی

دور از جمال جاه تو ای صدر ارجمند

افتاد پای بنده به دست شکسته بند

باز آمدی ز راه و نگفتی چگونه ای

تاگفتمی که پای چگونه ست و درد چند

دست قضای بد ز سر نردبان شوم

[...]

حمیدالدین بلخی

معلوم من نشد که جهانش کجا فکند؟

شادانش کرد گردش ایام یا نژند؟

گیتیش در کدام زمین برگشاد کام؟

گردونش در کدام زمین بر نهاد بند؟

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه