هر که از شمشیر نازت نیم بسمل ماند ماند
هر گره کز چین ابروی تو در دل ماند ماند
نیست جولانگاه هر کس شاهراه بیخودی
رفت از خود هر که دانست آنکه غافل ماند ماند
دیدهٔ آیینه از حیرت نمی آید بهم
هر که محو روی آن شیرین شمایل ماند ماند
کشتی ما در محیط باده دریایی شده است
محتسب کز جهل بیرون گرد ساحل ماند ماند
یاد مژگان تو کی بیرون رود از خاطرم
چاره نتوان کرد هر خاری که در دل ماند ماند
کی ز دام انگبین جویا رها گردد مگس
غیر اگر در کوی جانان پی در گل ماند ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تحلیل و تجربه عشق و حالات روحی ناشی از آن میپردازد. شاعر بیان میکند که هر کسی که تحت تاثیر زیبایی معشوق قرار بگیرد، نمیتواند از آن تاثیر بماند و باز گردد. در این عشق، انسان از خود به حالت بیخودی میرسد و کسانی که در این حالت غفلت میکنند، همچنان در آنجا میمانند. همچنین شاعر اشاره میکند که نگاه به معشوق و یاد او به قدری عمیق و ماندگار است که نمیتوان از آن رهایی پیدا کرد. در نهایت، عشق به معشوق مانند شنا در دریای باده است که انسان را به دور از واقعیتها میکشاند و به یادآوری میانجامد که هیچ راهی برای فرار از آن حس شیرین وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از زیبایی و ظرافت تو جراحتی برداشت، هنوز زنده است و از تاثیر آن نمیتواند رهایی یابد، و هر دردی که از کشش ابروی تو در دل شخصی ثبت شده باشد، همچنان در دل او باقی میماند.
هوش مصنوعی: هر کسی نمیتواند در مسیر زندگی بدون هدف و بیدلیل حرکت کند. تنها کسانی که خود را شناخته و از وضع خود آگاهند، پیشرفت میکنند. اما کسانی که در غفلت و بیتوجهی باقی میمانند، به حال خود رها میشوند.
هوش مصنوعی: چشمان آینه از شگفتی به هم نمیرسند، زیرا هر کس که در زیبایی چهره آن معشوق غرق شود، به همان حال باقی میماند.
هوش مصنوعی: کشتی ما در دنیای شراب و خوشگذرانی غرق شده است و مراقب (محتسب) که از نادانیاش نمیتواند خود را به ساحل برساند و در این وضعیت باقی مانده است.
هوش مصنوعی: یاد مژههای تو هیچگاه از ذهنم پاک نمیشود. نمیتوان راهی برای فراموش کردن پیدا کرد، هر درد و زخم که در دل باقی ماند، همچنان خواهد ماند.
هوش مصنوعی: مگس که به دام عسل افتاده، نمیتواند از آن رها شود؛ مگر اینکه در جستجوی معشوق باشد و در گل بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که در زنجیر آن مشکین سلاسل ماند ماند
عقده ای کز پیچ و تاب زلف در دل ماندماند
پا کشیدن مشکل است از خاک دامنگیر عشق
هر که را چون سرو اینجا پای در گل ماندماند
ناقص است آن کس که از فیض جنون کامل نشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.