چشم بستن شمعسان بیتاب میسازد مرا
ور به رخسارت گشایم آب میسازد مرا
آتش رخسار او نگذاشت در چشمم نمی
با وجود آنکه هردم آب میسازد مرا
صندل درد سرم، از درد می سامان مکن!
من که مخمورم شراب ناب میسازد مرا
گر توانم کردن از خود پهلوی همت تهی
آسمان با سرکشی محراب میسازد مرا
با وجود آنکه جویا در گداز حیرتم
لذت سرگشتگی گرداب میسازد مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشمِ او چندان که مستِ خواب میسازد مرا
تابِ آن موی میان بیتاب میسازد مرا
تا شدم محوِ جمالِ او، اثر از من نماند
چون کتان آمیزشِ مهتاب میسازد مرا
تا نگشتم دور ازو، کامل نگشتم، همچو ماه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.