چون بهار جلوهٔ شوخش چمن پرور شود
غنچه آسا در قفس بلبل زبال و پر شود
زآتش رخسار او چون بیضهٔ قمری به باغ
غنچهٔ سیراب گل یک مشت خاکستر شود
هر که فربه گشته از احسان مانند خودی
زود باشد همچو ماه چارده لاغر شود
دولت آیینه ات کی دیگری را رو دهد
گر همه از طالع فیروز اسکندر شود
همچو گل کز پرتو مهرست جویا شعله رنگ
زآتش می شمع حسن او فروزانتر شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیباییهای بهار و تأثیر آن بر طبیعت و موجودات اشاره میکند. او به موجوداتی مانند بلبل و گلها اشاره میکند که در اثر زیبایی و حرارت عشق (که به او نسبت داده شده) دگرگون میشوند. همچنین، شاعر به این نکته اشاره میکند که فردی که از نعمتها و احسان دیگران بهرهمند شده، به سرعت ممکن است دچار تغییر و کاهش وزن و مقام شود. در نهایت، او به این نکته اشاره دارد که کمال و زیبایی واقعی از عشق و محبت سرچشمه میگیرد و این عشق میتواند بر همه چیز تأثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: زمانی که بهار با زیباییاش نمایان میشود، چمن پر از شکوفه میگردد و بلبل، که در قفس است، مانند غنچهای به پرواز در میآید.
هوش مصنوعی: چهرهٔ او مانند آتش میدرخشد و زیباییاش به اندازهٔ یک دانهٔ تخم قمری است، در حالی که زیبایی و طراوت باغ گل را به خاکستر تبدیل میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به واسطه نیکی و محبت دیگران چاق و فربه شده باشد، به زودی مانند ماه کامل (چهارده) دوباره لاغر و لاغر خواهد شد.
هوش مصنوعی: خوشبختی و شانس تو هیچگاه نمیتواند به کسی دیگر منتقل شود، حتی اگر همه به اندازه اسکندر بزرگ خوششانس شوند.
هوش مصنوعی: مانند گلی که از نور محبت زنده است، رنگ شعلهی آتش به خاطر زیبایی او بیشتر و درخشانتر میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باد نورزی همی در بوستان بتگر شود
تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
باغ همچون کلبۀ بزّاز پر دیبا شود
باد همچون طلبۀ عطار پر عنبر شود
سونش سیم سپید از باغ بردارد همی
[...]
گر نه آیین جهان از سر همی دیگر شود
چون شب تاری همی از روز روشن تر شود
روشنایی آسمان را باشد و امشب همی
روشنی بر آسمان از خاک تیره بر شود
روشنی بر آسمان زین آتش جشن سده ست
[...]
باد نوروزی همی در بوستان سامر شود
تا به سحرش دیدهٔ هر گلبنی ناظر شود
گل که شب ساهر شود پژمرده گردد بامداد
وین گل پژمرده چون ساهر شود زاهر شود
ابر هزمان پیش روی آسمان بندد نقاب
[...]
آمد آن فصلی کزو طبع جهان دیگر شود
هر زمین از صنعت او آسمان پیکر شود
باغ او مانند صورتخانهٔ مانی شود
باغ ازو مانند لعبتخانهٔ آزر شود
کوهسار از چادر سیمابگون آید برون
[...]
دور عالم جز به آخر نامدست از بهر آنک
هر زمان بر رادمردی سفلهای مهتر شود
آن نبینی آفتاب آنجا که خواهد شد فرو
سایهٔ جوهر فزون ز اندازهٔ جوهر شود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.