هوای دشت چون افتاد در سر آن پریرو را
طپیدن های دل صحرا به صحرا برد آهو را
حریف نکته چین را پاسداری کن چو آیینه
یکی صد گوید از عیبت شکستی گر رسد او را
چو نقش پا به هر گامی سری بر خاک اندازد
فسان از سخت رویی باشد آن شمشیر ابرو را
نگردد تنگ دستی پردهٔ روی هنر هرگز
به جیب پاره چون پنهان تواند داشت گل، بو را
وفور نور حسنش مانع نظاره شد جویا
صفای جبهه اش باشد نقاب آن روی نیکو را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، زیبایی و تاثیر چهرهای دلربا توصیف شده است. شاعر با اشاره به تأثیرات روحی و احساسی ناشی از دیدن این زیبایی، حسادت و حسرت را نیز به تصویر میکشد. او میگوید که هیچکس نمیتواند از زیبایی او چشمپوشی کند و حتی در تنگدستی هم نمیتوان این زیبایی را پنهان کرد. همچنین، شاعر به قدرت و جذابیت چهرهاش اشاره کرده و میگوید که زیبایی او مانند نقابی بر روی چهرهی نیکو وجود دارد که مانع از دیدن کامل آن میشود.
هوش مصنوعی: وقتی هوای دشت به دل آن زیبای پریچهره آمد، دل آهو از شادی و سرور به سرزمینهای دیگر پرکشید.
هوش مصنوعی: سعی کن از کسی که نکات ظریفی را میگوید و به عیوبت اشاره میکند، محافظت کنی. اگر او به تو برسد، ممکن است چیزهایی را دربارهی تو بگوید که ممکن است به تو آسیب برساند.
هوش مصنوعی: هر گام که برمیداریم، رد پا به جا میگذاریم و این نشاندهندهی قدرت و زیبایی خاصی است. ابروهای زیبا مانند شمشیری هستند که بر سختیهای زندگی غلبه میکنند.
هوش مصنوعی: فقر و تنگدستی هرگز نمیتواند هنر را پنهان کند، همانطور که گل نمیتواند بویی را در جیب پارهاش نگه دارد.
هوش مصنوعی: روشنی فراوان زیباییاش مانع دیدن شده است، شاید جستجو برای یافتن صفای چهرهاش به خاطر نقاب آن صورت نیکو باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معلم گو مده تعلیم بیداد آن پریرو را
که جز خوی نکو لایق نباشد روی نیکو را
مرا چشم نکویی بود ازان بدخو چه دانستم
که خواهد گوش کردن در حق من قول بدگو را
رقیبا چون به ره می بینم افتاده رحمی کن
[...]
ز فتراکِ سوارِ من ، چه معراجی است آهو را
سرِ آن آهویی گردم ، که قربان میشود او را
نکوخویی ز خوبان ، رشکِ عاشق بار میآرَد
از آن نیکویان دل میدهم خوبان بدخو را
به محراب دعا ابروی او میجویم و چون من
[...]
مبارک باد عید آن دردمند بیکسی کو را
که نه کس را مبارکباد گوید نه کسی او را
ز تیغش چاک شد دل، چون نهان سازم غم او را؟
گریبان پاره شد گل را، کجا پنهان کند بو را؟
سپهر دون در فیض آنچنان بسته است از عالم
که سیلاب بهاری تر نمیسازد لب جو را
سخن در هر زبان بیزحمت تعلیم میگوید
[...]
چه پروا از عتاب و ناز عشاق بلاجو را
که عاشق مد احسان می شمارد چین ابرو را
به شرم آشنایی برنمی آید نگاه من
ز من بیگانه کن ای ناز تا ممکن بود او را
همان زهر شکایت از لبم در وصل می ریزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.