گنجور

 
جویای تبریزی

دل وارسته را پروای سیم و زر نمی‌باشد

چو رنگ از رخ پرد محتاج بال و پر نمی‌باشد

غزالان سر به صحرا دادهٔ رشکند در دورش

ز هم چشمی بلایی در جهان بدتر نمی‌باشد

نباشد طبع عالی‌فطرتان را احتیاج می

که تیغ کوه را حاجت به روشنگر نمی‌باشد

کدامین روز عکس عارضش در جلوه می‌آید

که صبح آفتاب آیینه را در بر نمی‌باشد

سحرگه روشن از بالای خورشید برین گردد

بلی صدق و صفا بی‌پاکی گوهر نمی‌باشد

توان با پنجهٔ زاری گرفتن دامن وصلش

میسر کام دل جویا به زور و زر نمی‌باشد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

دل پر آرزو خالی زشور و شر نمی باشد

که گوش امن در دریای بی لنگر نمی باشد

تو از کوتاه بینی ها اجل را دور می دانی

وگرنه غایبی از مرگ حاضرتر نمی باشد

ندارد شکوه ای از تیره بختیها دل روشن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
بیدل دهلوی

دماغ وحشت‌آهنگان خیال‌آور نمی‌باشد

سر ما طایران رنگ زبر پر نمی‌باشد

خیال ثابت و سیار تا کی خواند افسونت

سلامت نقشبند طاق این منظر نمی‌باشد

خیالش در دل است اما چه حاصل غیر نومیدی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه