گنجور

 
جویای تبریزی

غمش گرم تپش گه شعله‌آسا می‌کند ما را

گهی بی‌دست و پا چون موج دریا می‌کند ما را

چنان در پردهٔ خاموشی‌ایم از دیده‌ها پنهان

که آواز شکست رنگ پیدا می‌کند ما را

ز هم‌پروازی عنقا نبستم طرفی از عزلت

به گمنامی چو خود مشهور دنیا می‌کند ما را

به راه کعبهٔ شوقت فغان از دل تپیدن‌ها

که مانند جرس هر لحظه رسوا می‌کند ما را

ز خود بیگانه یابم خویش را تا به خودم، جویا!‏

بنازم بی‌خودی‌ها را که از ما می‌کند ما را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

اگر غفلت نهان در سنگ خارا می‌کند ما را

جوانمردست درد عشق، پیدا می‌کند ما را

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
فیاض لاهیجی

جنون تکلیف کوه و دشت و صحرا می‌کند ما را

اگر تن دردهیم آخر که پیدا می‌کند ما را؟

محبّت شمع فانوس است کی پوشیده می‌ماند

غم او عاقبت در پرده رسوا می‌کند ما را

قمار عشق نقد صرفه را در باختن دارد

[...]

اسیر شهرستانی

جنون دانسته گستاخ تماشا می‌کند ما را

که می‌داند حجاب عشق رسوا می‌کند ما را

به ذوق بی‌خودی با بوی گل برگ سفر داریم

نیاید گر بهار از پی که پیدا می‌کند ما را

اگر دل زیر بار غم نباشد بیم رسوایی است

[...]

حزین لاهیجی

غم عشقت خلاص ازرنج دنیا می کند ما را

مذاق تلخ، تلخی ها گوارا می کند ما را

کند آیینه را روشن نظر، خاکستر گلخن

غبار کلفت ایام، بینا می کند ما را

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه