محفل صهباپرستان بی نوای ساز نیست
گرمیی با بزم ما بی شعلهٔ آواز نیست
رنگم از حیرانی دیدار برجا مانده است
طائر تصویر را بال و پر پرواز نیست
اینقدر صوت مغنی چون زند ناخن به دل
حسن مستوری اگر در پردهٔ آواز نیست
خامشی مفتاح قفل بستهٔ دلها بود
تا نبندد لب در فیضی به رویت باز نیست
رازها را جوهر آیینهٔ دل گفته اند
آنچه بتوان بر زبان آورد آنرا راز نیست
سخت می ترسم مبادا دعوی دیگر کند
سحرکاریهای چشم او کم از اعجاز نیست
نالهٔ عاشق بقدر حسن معشوقش رساست
بلبلی با ما در این گلراز هم آواز نیست
می تپد از تنگی میدان دلم در زیر چرخ
هر فضایی در خور پرواز این شهباز نیست
خلعت تحسین بی اندازه را آماده باش
نیست جویا مصرعی اینجا که با آواز نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف احساسات و تفکرات عاشقانه خود پرداخته و به بیان زیباییها و چالشهای عشق میپردازد. او به جهانی اشاره میکند که در آن، آهنگی وجود ندارد و دلها قفل شدهاند. عشق و زیبایی معشوق به قدری عمیق است که باعث حیرت و شگفتی وی شده و احساساتی در او برانگیخته است. شاعر به رازهای عشق و قدرت چشمان معشوق اشاره کرده و از ترس خود درباره تغییرات احتمالی در این عشق سخن میگوید. در نهایت، او فراخوانی دارد برای آمادگی در پذیرش تحسین و زیباییهای عشق، چرا که در این عالم چیزی بیصدا و بیآواز نیست.
هوش مصنوعی: در جمع افرادی که به لذتهای دنیوی مشغول هستند، جایی برای بینواهایی که ساز نمیزنند وجود ندارد؛ زیرا هیچ جشن و محفل گرم و شادی بخشی بدون حضور صدای دلنشین موسیقی نیست.
هوش مصنوعی: رنگ و حال من از شگفتی دیدن آن محبوب باقی مانده است. پرندهای که تصویر او را در ذهن دارم، بال و پر پرواز ندارد.
هوش مصنوعی: صدای خواننده تا حدی زیبا و دلنشین است که گویی ناخن به دل زیبایی میزند. اگر صدای او در پرده آواز نباشد و پنهان باشد، هنوز هم تأثیر عمیق خود را میگذارد.
هوش مصنوعی: سکوت، کلید قفل دلها بود تا زبان به سخن نیاید و نعمتهای تو را از دست ندهیم.
هوش مصنوعی: رازها در دل مثل جوهر آیینه هستند و فقط آنچه که نمیتوان به زبان آورد، واقعیات پنهان شمرده میشوند. هر چیزی که بیان شود دیگر راز نیست.
هوش مصنوعی: من خیلی نگرانم که مبادا چشمان او کارهایی کنند که نشاندهنده قدرتی دیگر باشد، زیرا زیبایی و سحر چشمهای او کم از معجزه نیست.
هوش مصنوعی: ناله و شکایت عاشق، به اندازه زیبایی معشوقش پرخروش و دلنشین است و مانند بلبل، کسی در این راز گل با ما همصدا نیست.
هوش مصنوعی: دل من به شدت از تنگی و فشار احساساتی میتپد و نمیتواند در هیچ فضایی که برای پروازم مناسب باشد، پرواز کند.
هوش مصنوعی: آماده باش تا از تحسین بینظیر بهرهمند شوی، زیرا در اینجا هیچ کسی نیست که بخواهد دربارهاش سوال کند یا چیزی بگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با بد آموزت مگر قانون الفت ساز نیست
که امشب تیر تغافل در کمان ناز نیست
مرغ دل کامد به سویت چون کنم ضبطش که هیچ
رشتهای برپای این گنجشک نوپرواز نیست
ای اجل چندان که خواهی کامرانی کن که هست
[...]
طایر بستان پرستم لیکنم پر باز نیست
گلشنم نزدیک اما رخصت پرواز نیست
در قفس گر ماند بلبل باغ عیشت تازه باد
رونق گلزار از مرغ نواپرداز نیست
دهشتم در سنگلاخ هجر فرماید درنگ
[...]
فکر جانسوز مرا یک نقطه بی انداز نیست
یک سپند بزم من بی شعله آواز نیست
در سر کویی که من بر اطلس خون می تپم
خضر اگر آید، در فیض شهادت باز نیست
ذره و خورشید گلبانگ اناالحق می زنند
[...]
عالمان را علم هست و ره به اوج راز نیست
هست مرغِ خانه را بال و پرِ پرواز نیست
کار قانون محبت آنقدر بیساز نیست
هیچ آهنگی درین محفل به از آواز نیست
لیک غیر از خاموشی کس محرم این راز نیست
در تماشایت همین مژگان تحیرساز نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.