مهربانیهای پنهان را مزاج کاین ازوست
خنده مستانهٔ زخم دل خونین ازوست
چیده ام از بس گل نظاره زان گلزار حسن
پنچهٔ مژگان مرا تا چاک دل رنگین ازوست
درد او با روی دلها می کند مشتاطکی
زلف آهی هر کجا آشفته شد پرچین از اوست
صد چمن گل یادش از دل تا به مژگان چیده است
دامن صحرا ز اشکم دامن گلچین ازوست
چیست دل جویا چه باشد جان کز او دارم تیغ
دین از او دنیا از او اسلام از او آیین از اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و محبتای میپردازد که از عشق و احساسات عمیق ناشی میشود. شاعر اشاره میکند که مهربانیهای پنهان و خندههای شاداب، همه از دل زخمخورده و احساسات عاشقانهی اوست. او از زیباییهای معشوق و لطافت چهرهاش صحبت میکند و میگوید که درد عشق او به اندازهای عمیق است که دلها را میآزارد. همچنین شاعر باور دارد که تمام معانی مانند دین و دنیا از معشوق ناشی میشود و عشق به او همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد. در مجموع، این شعر بیانگر عمق عشق و زیباییهای آن است.
هوش مصنوعی: مهربانیهای نهان ریشه در همین حال و هوا دارند و شادی و خندهای که از دل زخمخورده میآید، به خاطر همین احساسات است.
هوش مصنوعی: من از زیبایی و طراوت گلزار، بهقدری گل چیدهام که اثر مژگانم بر قلبم نقش بسته و آن را رنگین کرده است.
هوش مصنوعی: درد او با لبخند دلها را تحت تأثیر قرار میدهد و زنجیرههای غم در هر جا که به هم میریزد، نتیجه اوست.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی بیان میکند که دل از یاد گلها پر شده و شاعر احساس میکند که دامن صحرا از اشکهای او پر شده است. در واقع، شاعر به نوعی میگوید که احساساتی عمیق و غمانگیز در دل دارد که به دامن گلها تبدیل شده و این خالی از اشاره به زیبایی یا غمانگیزی گلها نیست.
هوش مصنوعی: دل من دنبال چه میگردد؟ چه چیزی میتواند باشد؟ جان من از اوست. من به وسیلهی او دین را دارم، دنیا را از او کسب کردهام و راهی که پیروی میکنم، اسلام و آیینی است که او به من نشان داده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با خردمندی و خوبی پارسا و نیکخوست
صورتی هرگز ندیدم کاین همه معنی در اوست
گر خیال یاری اندیشند باری چون تو یار
یا هوای دوستی ورزند باری چون تو دوست
خاک پایش بوسه خواهم داد آبم گو ببر
[...]
من به قول دشمنان هرگز نگیرم ترک دوست
کز نکورویان اگر بد در وجود آید نکوست
گر عرب را گفتگوئی هست با ما در میان
حال لیلی گو که مجنون همچنان در جستجوست
چون عروس بوستان از چهره بگشاید نقاب
[...]
مشک ریزان میجهد، باد صبا از کوی دوست
شاخهای گویی ربودست، از خم گیسوی دوست
دوست میدارم نسیم صبح، راکو، در هوا
تا نفس میآیدش، جان میدهد بر بوی دوست
دوست را هر دو جهان، گرچه هوا دارند و من
[...]
حلقه بر در میزند هر دم خیال روی دوست
گوش دار این حلقه را ای دل گرت سودای اوست
صبحگاهی می گرفتم عقد گیسویش به خواب
زان زمان دست خیالم تا به اکنون مشگ بوست
دل که چون گویست در میدان عشق آشفته حال
[...]
پیش آن سرو روان آب رخ من آب جوست
آب خورد سرو ما گویی مگر از آب روست
قاصد خونست ما را آنکه میگوئیم یار
دشمن جانست ما را آنکه میداریم دوست
از ضعیفی تار موئی شد وجودم، این عجب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.