گنجور

 
جویای تبریزی

راه عشق است اینکه در هر گام صد جا آتش است

گرم رفتاران این ره را ته پا آتش است

دیده ام آیینه دار صورت خوبی کیست؟

چون شرر تار نگاهم را گره با آتش است

از خرام یاد رخسار تو می سوزد دلم

همچو نخل شعله اندامت سراپا آتش است

ما سمندر طینتان غواص بحر خود شدیم

عشق گوهر دل صدف گردیده دریا آتش است

جای خونم نیست در تن بلکه لبریزم ز عشق

زندگی جویا چو شمع محفلم با آتش است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
نظیری نیشابوری

گر شرر گر شعله هرجا گشت پیدا آتش است

چاره دل کن که با آتش مدارا آتش است

رشک مانع، شوق غالب، در تو یارب چون رسم

راه عاشق در میان هفت دریا آتش است

چون چراغ مرده از صحبت دلی آورده ام

[...]

عرفی

جنگ آتش، آشتی آتش، مدارا آتش است

خوش سر و کاری از آن بدخو مرا با آتش است

باده خواهی باش تا از خم برون آرم، که من

آن چه در جام و سبو دارم، مهیا، آتش است

با که گویم سر این معنی که نور حسن دوست

[...]

میرداماد

از تو ما را آب در جوی تمنا آتش است

عشق بازی چون مزاج باده گویا آتش است

ای معلم کشتی ما مشکل آید بر کنار

کاندر اقلیمی که مائیم آب دریا آتش است

ساغر از می بادت ای ساقی مرا معذور دار

[...]

صائب تبریزی

جان روشن را جهان در چشم بینا آتش است

شبنم بی تاب را گل در ته پا آتش است

چشمه تیغ است آب روشن این صیدگاه

لاله بی داغ این دامان صحرا آتش است

در بساط سخت جانان غیر درد و داغ نیست

[...]

ابوالحسن فراهانی

بی‌گل روی تو بر ما جام صهبا آتش است

در نظر آب است اما در سویدا آتش است

دور از او تا جام بر لب می‌نهم می‌سوزدم

می که با او آب حیوان است تنها آتش است

جلوهٔ معشوق بر هرکس به قدر حال اوست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالحسن فراهانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه