دارد حیات، عالمی و جان پدید نیست
دنیا ز آدمی پر و انسان پدید نیست
در پردهٔ ظهور نهان است جلوه اش
از بسکه گشته است نمایان پدید نیست
در خط نهان شده است تو را آب و رنگ حسن
گل از وفور سنبل و ریحان پدید نیست
محو جمالم و رخش از دیده ام نهان
آب از سرم گذشته و عمان پدید نیست
پنهان شده است آینه ام از هجوم عکس
جویا اگر چه جلوهٔ جانان پدید نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی وجود و نشانههای الهی پرداخته است. شاعر با بیان اینکه در این دنیا هیچ چیز بهطور کامل مشخص نیست، به عمق و پنهانی بودن حقیقت اشاره میکند. او توصیف میکند که زیبایی و تجلی حقایق فراتر از آن است که در ظاهر دیده شود و وجود انسان نیز تنها نشانهای از این حقیقت است. همچنین، شاعر احساس میکند که خود را در آغوش زیباییهای جهان گم کرده و از حقیقت جانان دور شده است. در نهایت، او به فقدان آینهای که بتواند این جلوههای زیبایی را منعکس کند اشاره میکند و میگوید که با وجود جستجو، آنچه میخواهد، همچنان پنهان است.
هوش مصنوعی: جهان دارای زندگی و موجودات است، اما در واقع نمیتوان انسان را از دنیا جدا کرد و وجود انسان به عنوان عنصر منحصر به فردی در این جهان در نظر گرفته نمیشود.
هوش مصنوعی: جلوه و نمایش آن در پردهٔ ظهور پنهان است، زیرا بهقدری نمایان شده که دیگر قابل مشاهده نیست.
هوش مصنوعی: در این جمله اشاره شده که زیبایی و جذابیت تو به گونهای است که در ظاهرت به وضوح نمایان نیست، چون در میان گلها و گیاهان خوشبو و زیبا، تنها به خاطر وفور آنها، ویژگیهای خاص تو کمتر به چشم میآید.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از عشق و زیبایی معشوق صحبت میکند. او میگوید که زیبایی معشوق را از نظر دور کرده و حالا دیگر از آن لذت نمیبرد. همچنین به حالت ناامیدی خود اشاره میکند و میگوید که زمان از او گذشته و دیگر امیدی به بازگشت آن لحظات زیبا ندارد. در واقع، شاعر احساس میکند که زیبایی و شگفتی از زندگیاش رفته و او در حالتی از کسالت و غم است.
هوش مصنوعی: آینهام از هجوم تصاویری که میجویم پنهان شده است، هرچند که زیبایی محبوبم هنوز آشکار نشده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست
با درد او بساز که درمان پدید نیست
حد تو صبرکردن و خونخوردن است و بس
زیرا که حد وادی هجران پدید نیست
در زیر خاک چون دگران ناپدید شو
[...]
آفاق روشن و مه تابان پدید نیست
پر شور عالمی و نمکدان پدید نیست
از مهر تا به ذره و از قطره تا محیط
چون گوی در تردد و چوگان پدید نیست
در موج خیز گل چمن آرا نهان شده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.