گنجور

 
جویای تبریزی

ز چشمت سرمه گرد وحشت آهوست پنداری

به لعلت سبز حسن مطلع ابروست پنداری

مرا در پاس عزلت لذت عمر ابد باشد

اگر آب حیاتی هست آب روست پنداری

زشمشیر تغافل تا دو نیم افتاد در راهش

دل آواره ام نقش پی آهوست پنداری

ترا از دیدن خود تا به فکر خویش افتادی

به زانو آینه، آئینه زانوست پنداری

ز فیض نکته سنجی بزم را رشک ارم کردی

لب خاموشی جویا غنچهٔ بی بوست پنداری

رخسار تو از خوش آب و رنگی

زد طعنه به قرمز فرنگی

دل در خم زلف مشکفام است

چون آینه ای به دست زنگی

افسوس که همچو برگ رعنا

پیداست زنو گلم دو رنگی

خط بررخ آن فرنگ حسنت

پیچیده تر از خط فرنگی

جویا به خیال آن دهن رفت

افتاد دلش به دام تنگی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

بزن ای ترک آهو چشم آهو از سر تیری

که باغ و راغ و کوه و دشت پر ماهست و پرشعری

یکی چون خیمهٔ خاقان، دوم چون خرگه خاتون

سیم چون حجرهٔ قیصر، چهارم قبهٔ کسری

گل زرد و گل خیری و بید و باد شبگیری

[...]

قطران تبریزی

فکندی بر گل از عنبر هزاران حلقه و چنبر

بزیر هر یک از عمدا یکی جادوستان کردی

مشاهدهٔ ۲۰ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
میبدی

گر از میدان شهوانی سوی ایوان عقل آیی

چو کیوان در زمان خود را به هفتم آسمان بینی‌

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از میبدی
سعدالدین وراوینی

بمیر، ای دوست، پیش از مرگ، اگرمی زندگی خواهی

که ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه