جشن اضحی شد و بر طوف حرم کوشش حاج
ما و دیدار خلیلی که حرم هم محتاج
ما خداجو ز حرم حاج حرمجو ز خدا
بنگر ای خواجه بود صرفه به ما یا با حاج
گر خلیل دل رندان به حرم بنهد تخت
نه عجب گر حرم از گرد رهش جوید تاج
ذوق گویا نگرد سوی خلیلی که برد
حسن خال و ذقنش از حجر و زمزم باج
ای دلارام جلیل ای سمناندام خلیل
که دهد چهر تو را آذر نمرود خراج
عید اضحی بود و می به صفا باید خورد
که غم هجر حجر را به جز این نیست علاج
لیکن ای شوخ من ار حج ننهم سیمم نیست
تو چرا حج ننهی کت همه سیمیست رواج
مشتی از آن همه سیم تو من ار داشتمی
بگذر از حج که فراتر شدمی از معراج
نی غلط گفتم آن خوی فتنجو که تو راست
سیم ندهد به خوشی تا نبرد زر به لجاج
از تو یک غمزه و صد خیل عرب در غارت
وز تو یک عشوه و صد ملک عجم در تاراج
گر تو با این خط و این قد سوی بطحا گذری
خار هامون همه گیرد سبق از سوسن و کاج
تویی آن شمع روانسوز حرمخانهٔ دل
که قمر گرد جهان وصل تو جوید به سراج
موی تو مشک ختن چشم تو آهوی ختا
لعل تو کان گهر سینهٔ تو صفحهٔ عاج
سر ما در ره تو راه تو بر درگه شه
درگه شه کنف میر ملایکافواج
بتشکن داور محمود براهیم خلیل
که بوَد معدلتش مسلک رای و منهاج
آنکه در پنجهٔ او پیل بدان سان لرزد
که بلرزد ز فر پنجهٔ شاهین درّاج
آنچه با کلهٔ ضرغام به یک مشت کند
نکند سختی صد صخرهٔ صما به زجاج
تیغ آفاقستانش چو برآید ز غلاف
فتح را روشنی صبح دهد از شب داج
تیر او گاه وغا گر همه بر سنگ خورد
از دگر سوی کند دیدهٔ شیران آماج
خطی ار در گذر سیل کشد سطوت او
نگذرد آن خط اگر بگذرد از چرخ امواج
ای مهینتر خلفِ آدم و حوا که به رزم
بیم رویت کند از پشت گوان قطع نتاج
بخت چالاک تو در بازی با خصم به کین
بد قماریست که از وی نبرد صد لیلاج
بیلک ار بر شکم کوه زنی روز مصاف
بجهد از پشت چو سوزن که جهد از دیباج
عیب خصم تو مستّر نشود گر بشود
مریمش رشته ترازنده و عیسی نساج
هر منجم که به عهد تو در انجم نگرد
جز تو را نیکی طالع نکند استخراج
با کمان تو که منصور بود در ناورد
دل گردان تپد آن گونه که بیضه حلاج
میر قلزم گهرا حضرت جیحون است این
کز فر افسر تو بر شعرا آمد تاج
فرقم از خاک قدوم تو متوج شد لیک
تاج تنها چه کند چون نبود مایحتاج
جام کش کام بران نام ببر سیم ببار
تا شود بحر قصاید به مدیحت مواج
تا که در شش جهت از تافتن هفت اختر
چار مادر به سه مولود بیاکنده دواج
محنتت باد فراموش و مسرت همدوش
شاهدت باد در آغوش و سلامت به مزاج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعرگونه به مناسبت عید قربانی (اضحی) و تلاش حاجیان برای نزدیک شدن به خلیلی در خانه خدا (کعبه) است. شاعر به زیبایی و شرافت خلیلی اشاره میکند و بیان میکند که در این روز باید شادی و خوشی را تجربه کرد. او زلف و چهره خلیلی را توصیف میکند و میگوید که نیازی به حج کردن ندارد چرا که عشق و زیبایی خلیل او را به مراتب بالاتر میبرد. همچنین شاعر به قدرت و عظمت خلیلی اشاره دارد که حتی با یک اشارهاش، جهانی را تحت تأثیر قرار میدهد و همگی را به تحسین وا میدارد. در نهایت، او از بخت و تقدیر قوی خلیل سخن میگوید و دعا میکند که همیشه در کمال و سلامتی باشد.
هوش مصنوعی: جشن قربانی فرا رسید و حاجی ما در تلاش برای طواف حرم است و به دیدار شخصی میشتابد که خود حرم نیز به او نیاز دارد.
هوش مصنوعی: ما انسانهای طالب حقیقت و خدا هستیم. به او متکی باش و به دنبال او برو. ای درد و مشکلات زندگی را با نگاه به خدا و ایمان به او پشت سر بگذار و از او کمک بگیر.
هوش مصنوعی: اگر خلیل (ابراهیم) دلهای رندان در حرم الهی تختی برپا کند، چیز عجیبی نخواهد بود؛ زیرا حرم (محل قرب) خود به دنبال او تاجی خواهد گشت.
هوش مصنوعی: شادی و لذت را از کسی نخواه که زیبایی و جذابیتش را از سنگ و آب زنده (زمزم) گرفته است.
هوش مصنوعی: ای دلربایی بزرگ و باوقار، ای کسی که زیباییات همچون گلهای خوشبو است، آیا میدانی که زیبایی چهرهات همچون آتش نمرود، جزیی از قدرت و شکوه توست؟
هوش مصنوعی: روز عید قربانی است و باید از شراب صفا نوشید، چرا که جز این راهی برای درمان غم جدایی از معشوق وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بیت اشاره به این دارد که اگرچه من ممکن است در برخی موارد نادرست باشم، اما چرا تو به دیگران میگویی که کار نکنند یا از چیزی دوری کنند در حالی که آن چیز خود به خود رایج و معمولی است؟ به عبارت دیگر، ممکن است کسی به خاطر عیبهایی که در خود یا دیگران میبیند، دیگران را سرزنش کند، در حالی که آن عیبها در واقع طبیعی و عمومی هستند.
هوش مصنوعی: اگر یک مشت از آن همه نقره و زیبایی تو را داشتم، از مناسک حج میگذشتم، زیرا من از معراج هم بالاتر رفتهام.
هوش مصنوعی: من به اشتباه گفتم که آن شخص فتنجوی توست؛ زیرا کسی که تو را به شادی نمیکشاند، نمیتواند طلا را با لجاجت به دست بیاورد.
هوش مصنوعی: با یک نگاه تو، صدها عرب آمادهی غارت میشوند و با یک لبخند تو، صدها ملک عجم در تملک تو قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: اگر تو با این چهره و قامت به سرزمین بطحا (محلّی در مدینه) بروی، خارهای بیابان هم از زیبایی سوسن و درخت کاج سبقت خواهند گرفت.
هوش مصنوعی: تو همان شعلهای هستی که در حرم دل میسوزد و باعث روشنی آن میشود، و ماه همواره در تلاش است تا محبت و وصالت را پیدا کند.
هوش مصنوعی: موهای تو مانند مشک خوشبو از ختن است، چشمان تو همچون آهوی ختا زیباست، لبهای تو مثل لعل گرانبها درخشان است و سینهات همچون صفحهای از عاج سفید و زیباست.
هوش مصنوعی: ما خود را در مسیر تو قرار دادهایم، و تو را در درگاه پادشاه الهی بیدار کنیم، جایی که فرشتگان در گروههای زیاد در آن حضور دارند.
هوش مصنوعی: محمود، قاضی و قضاوتگری است که مانند ابراهیم خلیل، بتها را میشکند و راه و روشش مبتنی بر عقل و منطق است.
هوش مصنوعی: کسی که قدرتی دارد که حتی فیل را وادار به لرزش میکند، مانند لرزشی که شکار در برابر پنجه شاهین تجربه میکند.
هوش مصنوعی: آنچه که یک شخص قوی و شجاع به راحتی میتواند با یک حمله و ضربه بکند، نمیتواند سختی و دشواری صد تا سنگ بزرگ را به همین سادگی از میان بردارد.
هوش مصنوعی: وقتی که شمشیر او از sheath (غلاف) بیرون بیاید، روشنایی صبحی را به ارمغان میآورد که بر تاریکی شب غلبه میکند.
هوش مصنوعی: تیر او به جایی نمیرسد و همه تلاشهایش بیفایده است. از سوی دیگر، چشمان شیران آماده حمله هستند.
هوش مصنوعی: اگر یک سیل به راه بیفتد، هیچ خط و مرزی نمیتواند جلوی قدرت آن را بگیرد. حتی اگر این خط از روی امواج گذر کند، باز هم نمیتواند مانع طغیان و پیشرفت سیل شود.
هوش مصنوعی: ای تو بهترین نسل آدم و حوا که زیباییات باعث ترس و نگرانی دشمنان میشود و نمیتوانند به تو نزدیک شوند.
هوش مصنوعی: در زندگی، شانس و بخت تو در مقابله با دشمن مانند یک بازی است. این بازی مانند قمار زشت و بدی است که از آن هیچ چیز خوبی حاصل نمیشود و حتی نمیتوان به دنبال درمان یا راه حلی در آن بود.
هوش مصنوعی: اگر بر دقت و قوت خود در دل کوه ضربهای بزنی، در روز نبرد، از پشت کوه به سرعت به خارج پرتاب میشود، مانند سوزنی که از پارچه نازکی بیرون میآید.
هوش مصنوعی: اگر عیب دشمن تو مشخص شود، مهم نیست، زیرا مریم (مقدس) از رشتهای زنده و عیسی (پیامبر) از دست بافندگی به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: هیچ منجمی که در این زمان شما را در ستارهها ببیند، نمیتواند از میان آنها چیزی جز خوبی برای شما پیشبینی کند.
هوش مصنوعی: با کمان تو که همانند منصور قوی و شجاع است، هرگز نمیتوان دلهای سرگردان را آنچنان به تپش انداخت که مانند دل حلاج به تپش بیفتد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که دریاچهی قزلباش، مظهر بزرگی و شکوه جیحون است و از آنجا بر شعرا تاجی به نشانهی ارادت و بزرگداشت تو فرستاده شده است.
هوش مصنوعی: من از خاک پای تو به زندگی و هویت رسیدم، اما تاج تنها دونها چه میتواند بکند وقتی که نیازها برآورده نشدهاند؟
هوش مصنوعی: بیا جامی پر کن و از خوشیها بنوش، نام تو را در آسمان برافرازیم. بگذار تا شعرهایمان در ستایش تو مانند دریا طوفانی شود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان در شش جهت به تابش هفت ستاره ادامه میدهد، چهار مادر برای سه فرزند خود به دنیا آمدهاند.
هوش مصنوعی: آرزو میکنم رنج و سختی تو فراموش شود و شادی در کنار عشق تو باشد، در آغوش و سلامت باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر گدایی نتواند که نهد بر سرتاج
لایق دار انا الحق نبود هر حلاّج
بی خود از خانه برون آی که نتوانی کرد
با خود آنجا که کنند اهل قیامت معراج
از حجاب خودی خویش برون آی و مکش
[...]
ملک بخشی که ز سلطان فلک گیرد باج
لقب اشرف او بر سر دین آمد تاج
گر به می تشنه شود آن لب باریک مزاج
نوش کن شربت ماء العنب از جام زجاج
ساقیا دردسری می دهدم رنج خمار
باده پیما که به یک جرعه بسازیم علاج
بر بناگوش تو آن خال سیه دانی چیست؟
[...]
آن که درد همه کس رابه تو فرمود علاج
ساخت پیش از همه ما را به علاجت محتاج
آن که مفتاح در گنج شفا دارد به تو
خانهٔ صحت من کرد به حکمت تاراج
حکمت این بود که مثل تو مسیحا نفسی
[...]
این چه نام است کزو سکه دین یافت رواج
شد ازو مملکت کفر و ظلالت تاراج
بندگانش همگی خرقه صد پاره به بر
پای بر تارک گردون و در آزرم ز تاج
بر رخ قلزم امکان و وجوب ار نشدی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.