گنجور

 
جامی

گفتم به قامتت ز کجی خوشتر است راست

کرد ابرویت ز گوشه اشارت که این خطاست

مایل به ابروی تو شدم قد دلکشت

گفتا ز راست میل تو سوی کجی چراست

کج آن توست و راست هم ای شاه نیکوان

گر خاست فتنه ای ز کج و راست از تو خاست

گر دارد ابرویت کجی عین راستیست

با راستی قامت تو خود کجی کجاست

من نی کجم نه راست مرا هر صفت که هست

عاریتیست وان به حقیقت همه تو راست

پشت من از تخیل ابروی توست کج

طبع من از تصور بالای توست راست

جامی چو راستی و کجی جمله از تو دید

بهر تو خواست هر کجی و راستی که خواست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

درد مرا بگیتی دارو پدید نیست

دردی که از فراق بود درد بی دواست

گنجی است عاشقان را صبر ار نگه کنی

کو روی زرد سرخ کند پشت گوژ راست

فرخی سیستانی

ای فعل تو ستوده و گفتارهات راست

دایم ترا بفضل و بآزادگی هواست

از کوشش تو شاه، بهر جای هیبتست

وز بخشش تو میر بهر خانه یی نواست

فضل ترا همی نبود منتهی پدید

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

این تخت سخت گنبد گردان سرای ماست

یا خود یکی بلند و بی‌آسایش آسیاست

لا بل که هر کسیش به مقدار علم خویش

ایدون گمان برد که «خود این ساخته مراست»

داناش گفت «معدن چون و چراست این»

[...]

قطران تبریزی

ای با خدای و با همه خلق خدای راست

از داد و راستی همه پیروزئی تراست

ملک تو همچو رنج بداندیش تو فزون

رنج تو همچو ملک بداندیش تو بکاست

طبع تو پاک و جان تو پاک و تن تو پاک

[...]

مسعود سعد سلمان

اندر تنور روی چو سوسن فرو بری

چون شمع و گل برآری بازار تنور راست

تا بر سر تنوری می ترسم از تو ز انک

طوفان نوح گاه نخست از تنور خاست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه