گفتم به قامتت ز کجی خوشتر است راست
کرد ابرویت ز گوشه اشارت که این خطاست
مایل به ابروی تو شدم قد دلکشت
گفتا ز راست میل تو سوی کجی چراست
کج آن توست و راست هم ای شاه نیکوان
گر خاست فتنه ای ز کج و راست از تو خاست
گر دارد ابرویت کجی عین راستیست
با راستی قامت تو خود کجی کجاست
من نی کجم نه راست مرا هر صفت که هست
عاریتیست وان به حقیقت همه تو راست
پشت من از تخیل ابروی توست کج
طبع من از تصور بالای توست راست
جامی چو راستی و کجی جمله از تو دید
بهر تو خواست هر کجی و راستی که خواست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی ابرو و قامت محبوبش سخن میگوید و به بازیابی مفهوم راست و کج پرداخته است. او بیان میکند که کج بودن قامت محبوبش به حق زیباست و گویی کجی و راستی در وجود او به هم پیوستهاند. شاعر میگوید که خود نه کج است و نه راست، بلکه توصیفها و ویژگیها به محبوب تعلق دارند. به نوعی، او به رابطه عمیق میان زیبایی و حقیقت اشاره میکند و میگوید که هر دو صفت کجی و راستی تنها به وجود محبوب ارتباط دارد. در نهایت، شاعر میخواهد بگوید که نگاهش به جهان از منظر زیبایی و وجود محبوبش شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: گفتم که برجستگی قامتت زیباتر از راست قامت بودن است. ولی وقتی که ابرویت با یک اشاره به من نشان داد، فهمیدم که این تصور اشتباه است.
هوش مصنوعی: من به ابروی تو علاقهمند شدم، ولی او گفت چرا به سوی کجی متمایل هستی و نه به درستی؟
هوش مصنوعی: ای شاه نیکوخصال، کج و راست هر دو به تو مربوط است. اگر فتنهای به وجود بیاید، دلیلش از همین کج و راست توست.
هوش مصنوعی: اگر ابروهایت کمی کج باشد، این خود نشانهای از زیبایی و درستی است، چون درست بودن قامت تو هم نشاندهندهی زیبایی خاصی است.
هوش مصنوعی: من نه کج هستم و نه راست، هر صفتی که دارم فقط امانتی است، و در حقیقت همهٔ این صفات تنها متعلق به توست.
هوش مصنوعی: پشت من به خاطر تصور ابروی تو خمیده است، و به همین ترتیب، خیال من درباره زیبایی تو راست و صحیح است.
هوش مصنوعی: چون انسان با راستگویی و نادرستی روبهرو میشود، همه آنها را از تو میبیند و به خاطر تو، هر نادرستی و راستی که بخواهد را برمیگزیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درد مرا بگیتی دارو پدید نیست
دردی که از فراق بود درد بی دواست
گنجی است عاشقان را صبر ار نگه کنی
کو روی زرد سرخ کند پشت گوژ راست
ای فعل تو ستوده و گفتارهات راست
دایم ترا بفضل و بآزادگی هواست
از کوشش تو شاه، بهر جای هیبتست
وز بخشش تو میر بهر خانه یی نواست
فضل ترا همی نبود منتهی پدید
[...]
این تخت سخت گنبد گردان سرای ماست
یا خود یکی بلند و بیآسایش آسیاست
لا بل که هر کسیش به مقدار علم خویش
ایدون گمان برد که «خود این ساخته مراست»
داناش گفت «معدن چون و چراست این»
[...]
ای با خدای و با همه خلق خدای راست
از داد و راستی همه پیروزئی تراست
ملک تو همچو رنج بداندیش تو فزون
رنج تو همچو ملک بداندیش تو بکاست
طبع تو پاک و جان تو پاک و تن تو پاک
[...]
اندر تنور روی چو سوسن فرو بری
چون شمع و گل برآری بازار تنور راست
تا بر سر تنوری می ترسم از تو ز انک
طوفان نوح گاه نخست از تنور خاست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.