بده به رسم صبوح ای حریف جام شراب
که شیخ واقعه بین را گذشت عمر به خواب
ازان شراب که چون دیده را کند روشن
وجود کون نماید چنانکه هست سراب
ازان شراب که از جوش اگر فرود آید
قباب چرخ شود مضمحل در او چو حباب
ازان شراب که هر جا بود ز نشوه آن
هزار عاشق عارف هزار مست خراب
شدیم پیر و نداریم حسرتی بجز این
که بی تمتع ازین می گذشت عهد شباب
بریز بر سرما جرعه ای که آخر دور
بیاض شیبت خود را به آن کنیم خضاب
شراب خوردن و مست خراب جان دادن
سعادت ابد اینست جامیا دریاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به دعوت به نوشیدن شراب و لذت بردن از زندگی میپردازد. شاعر از جوانان میخواهد که به یاد شیرینی زندگی، جام شراب را بنوشند، زیرا عمر به مرور میگذرد و نباید آن را بیهدف سپری کرد. او به زیبایی شراب و تأثیر آن بر روشن کردن درک انسان اشاره میکند و بیان میکند که زندگی باید پر از حس شادابی و عشق باشد. در نهایت، شاعر از نوشیدن شراب به عنوان یک سعادت ابدی یاد میکند و تأکید دارد که باید از لحظات زندگی بهرهبرداری کرد.
هوش مصنوعی: ای دوست، به رسم و رسوم مینوشی، جام شراب را به من بده. زیرا عمر شیخ، که به دنیای واقعیت آگاه است، در خواب سپری شده است.
هوش مصنوعی: از آن نوشیدنی که مانند نور، چشم را روشن میکند و وجود چیزها را چنان که هستند، به نمایش میگذارد، مانند یک سراب است.
هوش مصنوعی: اگر شرابی که در حال جوشیدن است به آرامی پایین بیاید، مانند حبابی نرم و ناپایدار، نظم و ثبات کل جهان به هم میریزد.
هوش مصنوعی: از آن شرابی که هر جا که باشد، به خاطر لذت و شوری که به همراه دارد، هزار عاشق عارف و هزار نفر دیگر را مست و خراب کرده است.
هوش مصنوعی: زمان زیادی از عمر ما گذشته و تنها حسرتی که داریم این است که در دوران جوانی نتوانستیم از این لذتها بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: یک جرعه نوشیدنی بر سر ما بریز تا در پایان دوران پیریمان بتوانیم با آن موهای سفیدمان را رنگ کنیم.
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب و نوشیدن در مستی و از دست دادن جان، به معنای رسیدن به سعادت دائمی است. ای جام، این نکته را درک کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب
گل کبود فرو خفت زیر پرده آب
چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا
نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب
ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود
[...]
بفرخی و سعادت بخواه جام شراب
که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب
ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری
زمین حواصل پوشید و آسمان سنجاب
بشاخ سوسن نازک قریب شد قمری
[...]
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینه لبلاب
مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب
جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب
ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ
ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب
رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.