گنجور

 
جامی

بده به رسم صبوح ای حریف جام شراب

که شیخ واقعه بین را گذشت عمر به خواب

ازان شراب که چون دیده را کند روشن

وجود کون نماید چنانکه هست سراب

ازان شراب که از جوش اگر فرود آید

قباب چرخ شود مضمحل در او چو حباب

ازان شراب که هر جا بود ز نشوه آن

هزار عاشق عارف هزار مست خراب

شدیم پیر و نداریم حسرتی بجز این

که بی تمتع ازین می گذشت عهد شباب

بریز بر سرما جرعه ای که آخر دور

بیاض شیبت خود را به آن کنیم خضاب

شراب خوردن و مست خراب جان دادن

سعادت ابد اینست جامیا دریاب

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فرخی سیستانی

چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب

گل کبود فرو خفت زیر پرده آب

چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا

نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب

ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود

[...]

ازرقی هروی

بفرخی و سعادت بخواه جام شراب

که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب

ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری

زمین حواصل پوشید و آسمان سنجاب

بشاخ سوسن نازک قریب شد قمری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
قطران تبریزی

شده است بلبل داود و شاخ گل محراب

فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟

یکی سرود سراینده از ستاک سمن

یکی زبور روایت کننده از محراب

نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب

جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب

ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ

ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب

رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه