معنی الوجود فی صورالکون قد ظهر
ما ضر سر وحدته کثرة الصور
نور وجود مهر و حقایق مهند ازین
بشناس معنی « جمع الشمس و القمر»
ساریست در همه چو به ذات و صفات خویش
دانی که اوست گر به حقیقت کنی نظر
گویا به هر زبان و توانا به هر توان
دانا به هر بصیرت و بینا به هر بصر
کی زو خبر به یک سرمو یابد آن که هست
در راه عشق یک سرمو از خودش خبر
بحر صفاست عشق و کدر ما سوای او
شو آشنای بحر صفا وز کدر گذر
جامی صریر خامه ات «انی انا الله » است
گویا که تو کلیم شدی خامه ات شجر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به موضوع وحدت وجود و عشق الهی اشاره دارد. شاعر بیان میکند که وجود الهی در تمامی اشکال و مظاهر جهان حاضر است و این کثرت نباید ما را از درک یگانگی او غافل سازد. نور وجودی که از مهر و حقیقت سرچشمه میگیرد، در تمام وجود ساری است و کسی که حقیقت را بشناسد، میداند که او (خداوند) به هر زبانی و با هر بصیرتی قابل درک است. عشق به خداوند بحر صفایی است که انسان را از کدورتها رها میکند. شاعر همچنین به این نکته اشاره دارد که در عمق عشق، انسان میتواند به شناخت واقعی دست یابد و درکی عمیق از وجود خداوند پیدا کند.
هوش مصنوعی: وجود در شکلهای مختلف کائنات نمایان شده است، اما این تنوع اشکال، به ذات واحد آن آسیبی نمیزند.
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که نور وجود خورشید و حقیقتهای نهفته در عالم را بشناسیم. مفهوم "جمع الشمس و القمر" به نوعی به اتحاد و هماهنگی میان دو منبع نور و حقیقت اشاره دارد. از این رو میتوان نتیجه گرفت که درک عمیق از وجود و واقعیتها نیازمند شناخت این نورها و حقیقتهاست.
هوش مصنوعی: همه چیز از جمله خودت، نشان میدهد که او وجود دارد؛ اگر با دقت و حقیقت به آن نگاه کنی، متوجهاش خواهی شد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که او به هر زبانی مسلط است و در هر زمینهای توانایی دارد. همچنین، او دارای فهم و بصیرتی عمیق است و میتواند به خوبی ببیند و درک کند.
هوش مصنوعی: کسی که در راه عشق گام برمیدارد، هرگز از اوضاع و احوال خود باخبر نیست.
هوش مصنوعی: عشق به مانند دریای پاک و زلالی است، تو باید از کدورتها و آلودگیها دور شوی و با این دریای صفا آشنا شوی و از تنگناها و مشکلات عبور کنی.
هوش مصنوعی: سخنانی که مینویسی، به قدری عمیق و تاثیرگذار است که مانند کلام خداوند به نظر میرسد. انگار با قلمت، دعای خاصی را به دوش میکشی و به مقام بالا و الهی دست یافتهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سروست و بت نگار من آن ماه جانور
ار سرو سنگ دل بود و بت حریر بر
باری ندانمت که چه خو داری ای پسر
تا نیستی مرا و ترا هیچ درد سر
همچون مه دو هفته برون آیی از وثاق
همچون مه گرفته درون آییم ز در
رغم مرا چو سرکه مکن چون بمن رسی
[...]
اخگر هم آتشست ولیکن نه چون چراغ
سوزن هم آهنست ولیکن نه چون تبر
کلکش چو مرغکیست دو دیده پر آب مشک
وز بهر خیر و شر زبانش دو شاخ وتر
آن سوسن سپید شکفته به باغ در
یک شاخ او ز سیم و دگر شاخ او ز زر
پیراهنیست گویی دیبا ز شوشتر
کز نیل ابره استش و از عاج آستر
تا بیشتر زند بدلم عشق نیشتر
باشد مرا بمهر بتان میل بیشتر
اندیشه یکی پسر اندر دلم فتاد
هرگز نیامده ببر من چنو پسر
تا عشق آن پسر بسرم بر نهاد رخ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.