نگار من شتر انگیخت رو به حجره من
پذیره شترش رفت جان ز حجره تن
ز حجره چون شترش دیده شد قطار سرشک
چو سرخ مو شتران قطره زد ز حجره من
زند ز حجره مرا سیل خون دل شترک
ز حجره کی شترش را رسم به پیرامن
چگونه پی برم از حجره راست تا شترش
که تا ویم بود از حجره صد شتر گردن
زدن به حجره درون زان شتر سوار نفس
به بام حجره بود از شتر نشان جستن
گر او شتر به در حجره ام بخواباند
شتر صفت شوم او را ز حجره زانو زن
به سوی حجره من تافت چون زمام شتر
به حجره ام شتر صبر کرده پاره رسن
ربود حلم شتر حجره کرد گربه غم
ز حجره ام ز شتر گربه های دور زمن
ز حجره تا به شتر شد سوار گشت غمش
مقیم حجره جان از شترسرای بدن
شکاف حجره دل در شتر سراش زنم
شترسراش سزد حجره مرا گلشن
اگر دهد به من حجرگی مهار شتر
به پیش اشترش از حجره برزنم دامن
چو کف زنان شترش سرزند به حجره مرا
شود به حجره تنم زان شتر سفید کفن
به حجره از شترش صبح دولتم تابد
چو از کف شترش حجره ام شود روشن
به حجره ام شترش را اگر بود سر وصل
کنم ز خار شتر حجره را پر از سوزن
ز دیده زد شتر غم به حجره دل چوک
شتر که دید که در حجره آید از روزن
شتر بزرگ و مرا حجره نیک تنگ ببین
که چون به حجره تنگ آن شتر گرفت وطن
به زیر ران شترم عنکبوت حجره بس است
به حجره آن شترم گو چو عنکبوت متن
به حجره زان شترم دل گرفت به که شوم
ز حجره بر شتر از بهر کعبه بارفکن
ز حجره بار به پشت شتر نهم که بود
شتر نشیمن شادی و حجره بیت حزن
بنای حجره کنم بر شتر که می نبرم
ز حجره جز به شتر ره به هیچ ربع و دمن
کجاوه حجره دل کش بود به پشت شتر
خوش آن که بر شتر آن حجره را کند مسکن
شتر چو قصر و کجاوه چو حجره است ز قصر
به حجرگی چو شتر حجره گشته آبستن
چو بار حمل بود حجره را به پشت شتر
به جای حجره چرا می کند شتر شیون
دمد ز حجره به پشت شتر گل طربم
چو حجره کش شتر من شود مغیلان کن
به قصد حجره حرامی شتر جهانده چو تیر
شتر نموده به ره بهر پاس حجره مجن
برای حجره درای شتر کشیده فغان
شتر به حجره چو رانده عرابی از مکمن
ز بار حجره شتر کرده پشت و پهلو ریش
به بام حجره به بوی شتر نشسته زغن
ز استخوان شتر حجره کرده مور به راه
شتر به گام بر آن مور گشته حجره شکن
شتر به حجره کعبه رسید گو روکن
به حجره گاه شتر مرکب مدینه عطن
شتر به حجره او ران که بسته اند دهان
به پیش حجره اش از مستی اشتران فتن
شتر به حجره او ران که از زمام سخط
شتردلان گنه راست حجره اش مأمن
شتر به حجره گه او کشان چنانکه کلیم
شتر کشید ز حجره به وادی ایمن
ز حجره کن شتران بلا پناه آرش
به حجره کانجا اشتر رود به پرویزن
به طیب خلق به هر حجره ای که راند شتر
توان به اشتر ازان حجره برد مشک ختن
شتر شتر برکاتش به حجره حجره رسید
شتر به حجره او زان نراند ویس قرن
ز حجره گشت عفش عفو صد شتر عصیان
به حجره در چو شتر شد پی حسین و حسن
اگر به حجره وگر بر شتر بود سزدش
پلاس حجره و حلس شتر ز برد یمن
به برزن از شتر او چو حجره یابد پی
برد پی شترش حجره رشک بر برزن
سخن چه حد تو جامی ز حجره و شترش
ز حجره و شترش بازکش زمام سخن
مکن درون شتر نعت او به حجره نطق
که حجره تنگ نماید شتر عظیم بدن
ز حجره و شترش دم مزن تو گلخنیی
رواستخوان شترکش به حجره گلخن
به سوی حجره خود روبهی کشید شتر
کا تا به حجره درآرد شتر به حیله و فن
شتر ز حجره او با هزار حلم و سکون
رمید چون شتران یقین ز حجره ظن
نه خرد شد شتر از مکر او نه حجره بزرگ
شتر گرفت شتربان و حجره را دشمن
حدیث این شتر و حجره را چو کردی گوش
ز قصه شتر و حجره اش ببند دهن
بزرگوار خدایا به حجره و شترش
که حجره سدره وش است و شتر براق سنن
که ریز صد شتر را حتم به حجره روح
ز حجره دار و شتربان او به سر و علن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شاعرانه دربارهی شتر و حجره است که نمادهایی از عشق و دلتنگی را به تصویر میکشد. شاعر از تصویر شتر به عنوان نمایندهای از علاقه و شیدایی استفاده کرده و حجره را به عنوان مکانی برای احساسات و درد دلهایش معرفی میکند. در این شعر، شتر بهطور مکرر به عنوان یک سمبل از عشق و افکار عاشقانه توصیف میشود و حجره به عنوان محلی که عواطف و حالتهای درونی شاعر در آن منعکس میشود، نمایان است. شاعر با استفاده از صورتهای مختلف به بررسی احوالات خود در رابطه با این دو نماد میپردازد و تصاویری خلاقانه و عاطفی خلق میکند.
هوش مصنوعی: عزیزم شترش را به سمت اتاق من هدایت کرد و شترش رفت، گویی جانم از بدنم خارج شد.
هوش مصنوعی: وقتی از اتاق بیرون آمد، اشکهایش مانند چشمان شتران که سرخ رنگ هستند، به زمین ریخت. این نشان میدهد که او از درون غمگین است و احساسی عمیق را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: زندگی من از شدت غم و اندوه به جایی رسیده که مثل سیلی از خون دل جاری شده است. دیگر در این حجره، شتر نمیتواند دور خود بچرخد و به جایی برود.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم به اندازهگیری برسانم که از اتاقی که یک شتر وجود دارد، تا کجا شترهای زیادی در آنجا هستند؟
هوش مصنوعی: به درون حجره زدن، نشان میدهد که نفس انسان، سوار بر شتر، به بام حجره دسترسی دارد و از شتر نشانی میجوید.
هوش مصنوعی: اگر او شتری را در حجرهام بخواباند، من هم مثل آن شتر رفتار میکنم و از حجرهام خارج نمیشوم.
هوش مصنوعی: به سمت اتاق من آمد، مثل اینکه زین شتر به سمت مکانش کشیده شده است، و در اتاقم شتری صبر کرده و پارهای از ریسمان را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: شکیبایی شتر به سرقت رفت و گربه در اتاق من غمگین است. غم من از شتر، برای گربههای دور از من است.
هوش مصنوعی: از اتاق تا مکان شتر سوار شد، اما غم او همیشه در اتاق باقی ماند و روحش در بدن جای دارد.
هوش مصنوعی: به دلایل عاطفی و با اشتیاق، میخواهم برای عشق و دلبرم فضایی زیبا و دلپذیر بسازم. این فضا باید به اندازهای دلنشین باشد که بتواند احساسات و زیباییهای واقعی را در آن گنجاند.
هوش مصنوعی: اگر به من اجازه دهند تا با لجام شتر به پیش شترها بروم، از خانه بیرون میروم و دامن خود را میزنم.
هوش مصنوعی: به هنگامی که شتر به آرامی پا میزند و کوبیده میشود، من نیز در گوشهٔ اتاقم احساس میکنم که آن شتر سفید مرا در بر میگیرد و مانند کفنی بر تنم مینشیند.
هوش مصنوعی: صبحی که نور خوشبختی به زندگیام وارد میشود، همچون نوری که از شترش به حجرهام میتابد، باعث روشنی و شادی در فضای زندگیام میشود.
هوش مصنوعی: اگر شترم را به حجره بیاورم، میتوانم با سر وصل کنم و حجره را از خارها پر کنم، اما نمیدانم چرا به سوزن دچار شدهام.
هوش مصنوعی: از چشمان شتر غم را در دل دیدهام، چون شتر وقتی که از روزنه میبیند که به درون حجره میآید.
هوش مصنوعی: ببین که چقدر جای من و شتر بزرگ تنگ است، انگار که شتر در این فضای کوچک وطن خود را پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: به زیر ران شترم، تار عنکبوتی وجود دارد و این به اندازه کافی برای زندگی من در این اتاق است. در این اتاق شترم، مانند عنکبوتی هستم که در متن زندگی پنهان شدهام.
هوش مصنوعی: دل من از آن شتر ناراحت شد، بهتر است که من از این حجره خارج شوم و بر شتر سوار شوم تا بار را به کعبه برسانم.
هوش مصنوعی: من بار را از اتاق به روی شتر میگذارم، زیرا شتر جایی خوشحالکننده است، در حالی که اتاق جای غم و اندوه است.
هوش مصنوعی: من در اینجا اتاقک خویش را بر روی شتر میسازم، چون جز با شتر نمیتوانم از این اتاقک خارج شوم و به هیچ نقطهای نمیتوانم بروم.
هوش مصنوعی: کجاوهای که در آن دلانگیز است، بر پشت شتر نشسته است. خوشا به حال کسی که آن کجاوه را بر شتر مستقر کند و در آنجا زندگی کند.
هوش مصنوعی: شتر به مانند قصر است و کجاوه همانند اتاقی در آن. وقتی شتر به اتاق میآید، مانند یک شتر که در حال انتظار بچهدار شدن است، فضایی جدید و خاصی به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: وقتی بار سنگین بر دوش یک شتر باشد، چرا شتر باید در حالتی شکایت کند که در واقع باید بار را حمل کند؟ این به نوعی اشاره به وظایف و مسئولیتها و اعتراض به شرایطی است که برای فرد یا حیوانی پیش آمده.
هوش مصنوعی: به سمت حجره می آیم، بر روی شتر سوار، و با شادی و طرب از زندگی لذت می برم. زمانی که شترم به مغیلان برسد، حقیقتاً فضا همیشه شاداب و سرزنده خواهد بود.
هوش مصنوعی: شتر برای راهیابی و مراقبت از حجرهای که در آن باند باز و غیرمجاز است، مانند تیر رها شده به سرعت پیش میرود.
هوش مصنوعی: شتر در معذوریت و سختی به شترداری که او را راندند، ناله و فریاد میزند. این تصویر نشاندهنده وضعیتی است که شتر به دلیل شرایط نامساعدی که دارد، به شکایت و ناله کرده و دلتنگیاش را بروز میدهد.
هوش مصنوعی: شتر برای بار بردن در سختی و زحمت تلاش کرده و حالا به آرامی در بالای حجره نشسته است. بوی شتر در فضا پخش شده و کلاغی نیز در حال استراحت در آنجا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: مورچگی از استخوان شتر ساخته شده و به راه شتر مینگرد. وقتی شتر گام برمیدارد، آن مور در حال تلاش است تا لانهاش را خراب کند.
هوش مصنوعی: شتر به کنار کعبه آمد و گفت: چرا به داخل حجره نروی، در حالی که جایی که شترهای مسافران مدینه است، در انتظار توست؟
هوش مصنوعی: شتر را به دکان او ببر که دهانش را بستهاند، زیرا در مقابل دکانش به خاطر مستی شترها، آشفتگی درست شده است.
هوش مصنوعی: شتر را به اتاق او برسان، چرا که از نافرمانی شترها، اتاقش به پناهگاه گناهکاران تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: شتر به مغازه او کشیده شد، همانطور که حضرت کلیم (موسی) شتر را از مغازهاش به سوی وادی ایمن هدایت کرد.
هوش مصنوعی: از اتاق بیرون ببر شترهای بیپناه را، چون آرش به اتاق بر گردد، جایی که شترها به پرویزن خواهند رفت.
هوش مصنوعی: هر جا که شتر برود و در آنجا جا بگیرد، میتواند مشک ختن را از آنجا به دوش بکشد.
هوش مصنوعی: شتر با برکتش به هر محلی میرسد و به حجرهها سر میزند، اما او از ورود شتر به حجرهاش ممانعت نمیکند و مانع نمیشود.
هوش مصنوعی: از اتاق خارج شد عفوش، مثل صد شتر شلوغ و سرکش به داخل اتاق آمد، مانند شتری که به دنبال حسین و حسن میرود.
هوش مصنوعی: اگر در اتاق باشد یا بر شتر سوار، برای او مناسب است که پلاس (تشک) اتاق و لبه (حلس) شتر را از پلو غیبی یمن داشته باشد.
هوش مصنوعی: در کوچه، وقتی شتر او به مکانش میرسد، حسادت به چنین جایی باعث میشود که دیگران هم به دنبال شترش بگردند و به آنجا بیایند.
هوش مصنوعی: سخن تو تا چه اندازه میتواند از دل و جان تو باشد، و همچنان که شتر از مکانی بیرون میآید، تو نیز باید خود را آزاد کنی و به گفتوگو بپردازی.
هوش مصنوعی: درون شتر نمیتوانی به وصف او صحبت کنی، زیرا فضای تنگ حجره نمیتواند جایگاه مناسبی برای شتری بزرگ باشد.
هوش مصنوعی: به اتاق و شترش چیزی نگو، چون تو در جای نادرستی هستی؛ شتر را به اتاق کاروانی که در آن هستی نمیتوانی ببری.
هوش مصنوعی: شتر به سمت اتاق خاص خود کشیده شد تا با تدبیر و دوراندیشی به آنجا وارد شود.
هوش مصنوعی: شتر از اتاق او با هزار آرامش و بردباری فرار کرد، همانطور که شتران یقین از اتاق گمان فرار میکنند.
هوش مصنوعی: شتر از فریب او به دام نیفتاد و شتربان هم نتوانست با ترفندهایش او را در فضای بستهای نگه دارد؛ در واقع، دشمنی وجود داشت که نمیخواست شتر در این موقعیت قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی داستان شتر و حجره را شنیدید، دیگر به ماجراهای آن نپردازید و فقط مطلب را جمع و جور کنید.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، خدایا! به آن مکان مقدس و نورانی که به درخت سدره پیوند دارد و به شتر سریع و نورانی که نمایانگر سنتهای زیباست، توجه فرما.
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این است که گاهی اوقات توانایی و قدرت واقعی افراد در شرایط سخت به نمایش درمیآید و راهی برای خروج از مشکلات پیدا میکنند. در واقع، در موقعیتهای دشوار، شخصیت و روح انسانها نمایان میشود و به نوعی نشاندهنده تلاش و اراده آنهاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن
بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن
چو جهد سلسله کردی ز بهر بستن من
روا بود ، بزنخ بر مرا تو چاه مکن
بس آنکه روز رخ تو سیاه کردم روز
[...]
خدای داند بهتر که چیست در دل من
ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن
چو مهربانان در پیش من نهادی دل
نبرد و برد دلم جز به مهربانی ظن
همی ندانست این دل که دل سپردن تو
[...]
ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن
هزار حلقه شکست آن نگار عهدشکن
چه حلقه ای ؟ که معلق نهاد دام بلا
چه عنبری ؟ که معنبر نمود اصل فتن
گهی ز نافۀ مشکست ماه را زنجیر
[...]
هوا همی بنکارد بحله روی چمن
صبا همی بطرازد بدر شاخ سمن
سمن شکفته فراز چمن چو روی صنم
بنفشه خفته بزیر سمن چو پشت شمن
زمین بخندد هر ساعتی چو چهره دوست
[...]
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن
چنان بگریم کم دشمنان ببخشایند
چو یادم آید از دوستان و اهل وطن
سحر شوم ز غم و پیرهن همی بدرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.