ای سرشک من ز لعلت با می گلگون یکی
شد می گلگون مرا دور از لبت با خون یکی
می دهد خطت فسون بهر فریب عقل و هوش
هست با خط لعل میگونت درین افسون یکی
جای کن در چشم و دل کز لعل و در آراستم
در درون از بهر تو یک خانه، در بیرون یکی
نیش لیلی خورد، خون از دست مجنون چون چکید
گر نه لیلی در محبت بود با مجنون یکی
مردمان ز آب دو چشمم جز به کشتی نگذرند
شاهد این حال بس دجله یکی جیحون یکی
نامه مجنون و من ز آب دو دیده شد سفید
ور نبودی روز محشر هر دو را مضمون یکی
کی کند در گوش نظم جامی آن سلطان حسن
گرچه آمد در لطافت با در مکنون یکی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.