گنجور

 
جامی

ای مظهر حسن لایزالی

مرآت جمال ذوالجلالی

انوار تجلی قدم را

رخسار تو احسن المجالی

در شان کمال توست نازل

آیات مکارم و معالی

رویت طرف من النهار است

زلفت زلف من اللیالی

میخانه که ساحت جلالش

بادا ز غبار غیر خالی

احرام حریم آن نبند

جز دردکشان لاابالی

جامی به وظایف تضرع

مشغول بود علی التوالی

باشد به حواله عنایت

روزی برسد بدان حوالی