جانا چه شد که چنگ جفا ساز کرده ای
ناسازیی چو بخت من آغاز کرده ای
دل را به دام طره طرار بسته ای
جان را شکار غمزه غماز کرده ای
هرگز نکرده ای به نیاز من التفات
ور زانکه کرده ای ز سر ناز کرده ای
مدهوشوار در قدمت سرفکنده ایم
ما را به عشوه مست و سرانداز کرده ای
صد مرده بیش زنده شده ست از لبت چه عیب
گر چون مسیح دعوی اعجاز کرده ای
خون خورده ام بسی چو صراحی که یک دمم
در بزم وصل خویش سرافراز کرده ای
جامی روایح نفست داده بوی گل
هر جا چو غنچه دفتر خود باز کرده ای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز این چه فتنه است که آغاز کرده ای
با عاشقان خویش مگر راز کرده ای
با جغد و با عقاب چرا همنفس شدی
از آشیان قدس چو پرواز کرده ای
مرغ دلم ز قید هوا رسته بود لیک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.