برفت آن ماه و ما را در دل از وی صد هوس مانده
غم هجران او با جان شیرین هم نفس مانده
مران تند ای عماری دار لیلی حسبة لله
که با صد بار دل بیچاره مجنون بازپس مانده
به امیدی که آید آن مه محمل نشین روزی
جهانی چشم بر ره گوش بر بانگ جرس مانده
چو زد اکنون گل رعنا به عشرت خیمه بر صحرا
چه غم گر بلبل شیدا گرفتار قفس مانده
بده گو داد من آن ماه و بنگر ملک بس شاهان
که نی فریادخواه آنجا و نی فریادرس مانده
هوس دارم که سایم چشم و رخ بر آستان او
مرا از بخت بی فرمان همین یک ملتمس مانده
به کویش چون ننالد همچو مرغان چمن جامی
کزان گلشن گل و شمشاد رفته خار و خس مانده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز من تا کوی جانان گرچه یک آواز رس مانده
ز دوری می زدم فریاد اما ناله پس مانده
سیاهی لاله را بر تن نه از بخت سیه باشد
که از پیمانهٔ می در دلش داغ هوس مانده
نه خال است آن که می بینی تو بر رخسارهٔ نسرین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.